part23,24,lastpart,s2

Start from the beginning
                                        

-باشه

جونگ کوک بدون فوت وقت به طرف گردن جیمین هجوم برد و شروع کرد به مکیدن و لیسیدن گردن خوش بو و شیری رنگ امگاش محکم میمکید و میبوسید در این بین دستهای جیمین حرکت کردن و به طرف مایوی الفا رفتن پایین کشیدنش

جونگ کوک با بیرون پریدن دیکش ناله ای کرد و جیمین با رضایت دیک الفارو توی دستش گرفت و تند تند شروع به پمپ کردنش کرد وقتی نیپل سیخ شدنش گاز گرفته شد اخی گفت و دیک الفارو توی دستش فشرد.

-اخ اروم

جونگ کوک بوسه ای دلجویانه روی گونه پسر زد بعد زیر آب رفت سرش رو به شکم امگا چسبوند دستش رو به دیک پسر رسوند و پمپش کرد با قرار گرفتن دستهاش روی پهلوهای امگا بهش فهموند که به پشت برگرده

وقتی جیمین برگشت جونگ کوک سرش رو از آب بیرون آورد نفسی تازه کرد بعد دوباره زیر آب رفت لپهای باسن پسر رو از هم فاصله داد بعد انگشتش رو جلو برد و توس سوراخش فرو برد.

ناله درد مند جیمین بلند شد اما دردش اونقدری نبود که هر دو بخوان اهمیتی بدن

جونگ کوک انگشت دومش رو هم اضافه کرد و بعد با کم آوردن نفس از اب بیرون زد اما هنوز انگشتاش داخل پسر عقب و جلو میشدن دست دیگش رو جلو برد و اروم شکم پسر رو نوازش کرد جیمین بالا تنش رو به لبه استخر تکیه داده بود چرا که میدونست اگه خودش رو محکم نگیره میره ته اب.

وقتی انگشت سوم الفا اضافه شد با لذت سرش رو عقب داد و روی شونه جونگ کوک گذاشت.

-خودتو میخوام الفا

+الان بهت میدمش

جونگ کوک یک دست رو کنار بدن جیمین روی لب استخر گذاشت و خودش رو از پشت به امگا چسبوند دیکش رو توی دستش گرفت و گفت

+لپ های باسنتو برام باز کن جیمینی

-نمیتونم خودمو نگه دارم

+اگه خواستی بری پایین میگیرمت نگران نباش

جیمین دستهاش رو پشت برد و خودش رو برای ورود الفا باز کرد جونگ کوک بوسه ای پشت گردنش زد و اروم اروم خودش رو وارد کرد.

-اخ لعنتی

وقتی جونگ کوک کامل واردش شد اشک از چشم هاش پایین ریخت چون تا حد جهنم درد داشت اون داشت بعد از چندماه دوباره این موقعیت رو تجربه میکرد پس طبیعی بود که اینقدر درد داشته باشه.

+الان دردش خوب میشه عزیزم یکم تحمل کن

-میتونی حرکت کنی

جونگ کوک با اینکه شک داشت اما بازم اروم کمرش رو تکون داد وقتی حس کرد بدن جیمین بین دستاش سنگین شده گفت

+دست هات رو بزار روی لبه

جیمین دستهاش رو گذاشت و بعد دستهای جونگ کوک دور کمرش حلقه شدن و الفا ضربه های محکمش رو شروع کرد.

 grumpy alphaWhere stories live. Discover now