71

736 219 235
                                    

ساعت سه صبح روی صندلی فلزی اتاق بازجویی نشسته بود و به مرد مقابلش نگاه میکرد. همون اتفاق پنج سال قبل تکرارشد. اون با دستبند سمت ماشین پلیس رفت و دوباره چندین خبرنگار که مطمئنا با مین هیون هماهنگ کرده بودن اون اطراف بودن و فلش دوربینهاشون تو چشمهاش خورد.

سوالهای تکراری و حال بهم زن قدیمی رو ازش پرسیدن و میتونست قیافه های منزجر و متنفرشون از خودش رو به راحتی حس کنه. حتی میتونست تیتر خبرهایی که بعد از یک ساعت تمامی سایت های خبری رو پر میکرد رو هم حدس بزنه.

پدرش به همراه چانیول سوار ماشینش شدن و تا اداره‌ی پلیس باهاشون اومدن و حالا بیرون اتاق بازجویی منتظرش بودن.

پلیس میانسال و اخمویی مقابلش نشسته بود و درمورد شکایت برادرش براش توضیح میداد. مین هیون به جرم اخلال اقتصادی و تلاش برای فرار از پرداخت مالیات و همچنین استفاده از سود رستوران به نفع منابع شخصی خودش به همراه نقض قرارداد های ضبط شده‌ی رستوران باز هم به نفع منافع شخصی خودش شکایت کرده بود. چند جرم سنگین دیگه رو هم بهش نسبت داده بودن که چیزی ازشون سر در نمیاورد.

مشخص بود که یوهان خیلی تلاش کرده بود تا مدارکی که پلیس بهش نشون میداد رو جوری جعل کنه که همه چیز باور پذیر به نظر برسه.

"+ از زمانیکه برادرم از پاریس برگشت و قرار شد ریاست رستورانها رو بر عهده بگیره من تمام کارهاش رو پیگیری کردم چون مدتها بود برای رستوران زحمت کشیدم و نمیخواستم چیزی مانع پیشرفتش بشه اما بعد از مدتی متوجه شدم درصد سود رستوران با هزینه هایی که برای مالیات و بقیه‌ی کارها پرداخت میشه همخوانی نداره. با پیگیری های زیادی که انجام دادم متوجه شدم که متاسفانه بکهیون از در آمد خالص رستورانها برای هزینه های شخصی خودش استفاده میکنه و مبلغ سود رو کمتر از چیزی که هست به اداره ی مالیات اعلام کرده تا از پرداخت مالیات فرار کنه."

این تمام اظهاراتی بود که مین هیون بعد از ورود به اتاق به زبان آورد و حالا دست به سینه کنارش نشسته و یک پاش رو روی دیگری انداخته بود. اون حرفها چرت ترین چیزهایی بودن که تو زندگیش میشنید. باورش نمیشد که اون مرد بدون خندیدن به حرفهای خودش تونسته چنین چرتی رو به زبون بیاره.

+ بسیار خب آقای بیون. در مقابل اظهارات برادرتون حرفی برای گفتن دارین؟

با خونسردی جواب داد:

_ دارم. چیزهایی که این مرد به زبون آورد یه مشت چرت و پرت احمقانن.

+ یعنی ادعا میکنین این ادعا ها تهمت هستن و شما هیچ زمان چنین کارهایی نکردین؟

_ دقیقا.

+ پس این مدارک چی هستن؟ شما چند روز پیش یکی از قرارداد های رسمی رستوران رو نقض کردین و به جای دریافت غرامت از طرف دیگر قرارداد بهش پاداش هم دادین.

The portraitist [Completed]Where stories live. Discover now