48

1K 268 273
                                    

برای قرار امشب پدرش معروف ترین غذاها و بطری شراب اون رستوران رو سفارش داده بود و حالا همه چیز مقابلشون چیده شده بود و  وسوسه انگیز به نظر میرسیدن ولی اون اشتهایی برای خوردن نداشت.

+ غذاهایی که سفارش دادم رو دوست نداری بک؟

با لبخند جواب داد:

_ نه همه چیز عالیه.

+ پس چرا چیزی نمیخوری؟ اگه رژیم خاصی رو دنبال میکنی میتونی حداقل سوپ بخوری اینطور نیست؟

بک چند ثانیه بهش نگاه کرد و لبخند زد. به آرومی کاسه‌ی سوپ رو جلو هول داد و گفت:

_ من سوپ دوست ندارم.

+ اوه واقعا؟ ولی وقتی بچه بودی خیلی سوپ دوست داشتی. یادمه همیشه اولین نفر کاسه‌ی سوپت رو تموم میکردی.

بک باز هم لبخند زد و به عقب تکیه داد.

_ من اون زمان هم سوپ دوست نداشتم. مین هیون سوپ خیلی دوست داره و اون کسی بود که کاسه‌ی من رو خالی میکرد.

به چشمهای پدرش خیره شده بود و سالها قبل فکر میکرد. روزهایی که حس خاصی به سوپ نداشت و هر بار مین هیون بهش میگفت اگه کاسه‌ی سوپش رو به اون بده بعدش براش یه خوراکی خوشمزه تر میگیره اما هیچ زمان اون کار رو نمیکرد.

اون عوضی میتونست برای خودش درخواست یک کاسه‌ سوپ دیگه بده اما عمدا اون رو گول میزد تا اذیتش کنه و بهش بخنده.

بیون جون وو لبخند معذبی زد و کنار شقیقه‌اش رو خاروند.

+ که اینطور. خب به جز سوپ... چیز دیگه ای هست که دوست داشته باشی؟ اگه چیزی بخوای میتونم برات سفارش بدم.

_ شما نمیدونی من چه غذایی دوست دارم مگه نه؟

بک به سادگی پرسید و همین سوال باعث شد آقای بیون سرش رو پایین بندازه. دیدن اون حالت معذب از مرد مقابلش لبخندش رو عمیق تر کرد و سر تکون داد‌.

+ من فکر میکردم دلت برای غذاهای کره‌ای تنگ شده و...

نذاشت حرفش رو ادامه بده و گفت:

_ مشکلی نیست پدر. زمان زیادی گذشته. حق داری چیزی ندونی. عیبی نداره.

بعد از زدن این حرف یکی از بشقابها رو سمت خودش کشید و به ظاهر خودش رو با غذاش سرگرم کرد. با غذاش مشغول بود که صدای پدرش رو شنید.

+ ازت ممنونم که قبول کردی امشب همدیگه رو ببینیم پسرم. فکر کنم حدس زده باشی که برای چی ازت خواستم با هم شام بخوریم.

بک بدون اینکه نگاهش کنه جواب داد:

_ میدونم. به هر حال ما هیچ زمان بدون دلیل برای تفریح کردن و خوش گذروندن با همدیگه شام نخوردیم.

پدرش آهی کشید و سر تکون داد. دستی به موهاش کشید و جامهاشون رو با شراب پر کرد. اون تلاش میکرد تا گذشته رو جبران کنه اما برای اینکار باید اول میفهمید بک از کدوم قسمت گذشتشون بیشتر از همه صدمه دیده.

The portraitist [Completed]Where stories live. Discover now