34

829 271 286
                                    

بک تا خود صبح با چشمهای باز به سقف اتاق خیره شده بود و فکر میکرد. مین هیون فقط اون رستورانها رو نمیخواست. میخواست اونقدر اون رو با چیزهای دیگه درگیر کنه که هیچ زمان حتی به فکر دوباره پس گرفتن رستورانها هم نیوفته و به واسطه‌ی خانواده‌ی میجو میخواست رستورانها رو برای خودش پروموت کنه.

تا خود صبح اشک ریخت و گریه کرد و حالا از شدت خواب آلودگی و سر درد از همه متنفر بود. چشمهاش باد کرده و قیافش هم از فرم افتاده بود.

برای یک ساعت دیگه با پدرش جلسه داشت. به ظاهر خودش تو آیینه نگاه کرد و اخماش تو هم شد. صورت باد کرده و رنگ پریده با چشمهام ورم کرده و قرمز و موهایی که هر چقدر هم مرتبشون میکرد باز ژولیده به نظر میرسیدن.

جیون روی تختش نشسته بود و لیوان پر شیرکاکائوش دستش بود. بک سمت جیون چرخید و دستهاش رو به دو طرف باز کرد.

_ نظرت چیه؟ دایی خوشتیپ شده مگه نه؟

جیون کمی نگاهش کرد و بعد با لبخند گفت:

× اول جیون خوشتیپه بعد دایی.

_ شب مراسم که ترتیبش جور دیگه‌ای بود.

× چون شب مراسم خوشحال بودی و میخندیدی.

جیون به سادگی گفت و بک با چهره‌ی خنثی‌ای به روبروش خیره شد. خودش هم قبول داشت که تیپش اصلا خوب نیست ولی تصمیم نداشت براش کاری کنه.

_ مهم نیست. به هر حال تو امروز واقعا از من خوشتیپ تری پس نمیتونم خیلی باهات رقابت کنم.

جیون با شنیدن اون حرف هیجانزده شد و به لباسهای خودش نگاه کرد.

× واقعا من خوش تیپ ترم؟

بک هوم کرد و جیون روی زانوهاش بلند شد. نگاهش به لیوان تو دست بچه افتاد و به این فکر میکرد که اگه لیوان از دستش بیوفته و تمام اون نوشیدنی روی تخت بریزه باید باهاش چیکار کنه؟

× چرا؟ شما لباس بیرون پوشیدی و موهاتم مرتبه‌‌.

نگاهش رو از لیوان بالاتر آورد و به چشمهای بچه خیره شد.

_ چون میخندی. یه خنده‌ی خیلی واقعی‌‌‌‌... آدما وقتی میخندن خیلی خوشگل و خوش تیپ میشن.

صدای چانیول رو تو گوشش میشنید که میگفت اشتباه کرده و به نظرش وقتی اون میخنده از همیشه خوش قیافه تر میشه.

× خب پس شما چرا نمیخندی؟ مگه نمیخوای خوشتیپ شی؟

_ چون امروز نمیخوام خوشتیپ باشم. ترجیح میدم سکسی به نظر بیام.

× سکسی یعنی چی؟

جیون با کنجکاوی پرسید و قیافه‌ی بک از قبل هم پوکر تر شد. گاهی فراموش میکرد کسی که باهاش حرف میزنه یک بچه‌ی چهار ساله‌اس نه کسی مثل یشینگ. دستش رو تو موهاش فرو برد و کمی فکر کرد. حالا چطور باید اون کلمه رو برای جیون توصیف میکرد؟

The portraitist [Completed]Where stories live. Discover now