با مینهو وارد سالن شدن و نشستن
از نگاهی که خواهرش جینا بهش میکرد میتونست بفهمه که تا چند ثانیه دیگه قراره
چه بحثی پیش بیاد!جینا : اوه اوپا! چه خبرا؟!
جیسونگ : خبری نیست جینا
جینا : انگار حالت خوب نیست؟
جیسونگ : چرا نباید حالم خوب باشه؟
جینا : خب به هر حال اکستو دیدی!
جه مین برادرش که تا اون لحظه ساکت بود بالاخره به حرف اومد!
جه مین : بسه جینا! به چیزایی که بهت مربوط نیست دخالت نکن!
جینا : یا! من با جیسونگ بودم!
جیسونگ کلافه نگاهشو به مینهو داد و مینهو ام با لبخندش بهش فهموند که باید آروم باشه...
درست همون لحظه سوهه که خواهر کوچیک خانواده هان بود وارد سالن شد!
سوهه : به به! چه خانوادگی نشستین
فقط من نبودم که الان اومدم تکمیل شدیم!نگاهی به مینهو کرد و ادامه داد : البته ایشون اضافیه...
مینهو که از همون دیدار اول از خواهرای جیسونگ خوشش نیومده بود با شیطنت لبخندی زد و جواب داد : لطف داری...اوه! اسمتو یادم رفته!
سوهه چشم غره ای رفت و گفت : سوهه!
مینهو : درسته سوهه شی...اسم تو با بقیه متفاوته...
جه مین جیسونگ جینا
مینهو به اینکه اسم همشون با ج شروع میشه اشاره کرده بود!
سوهه لبخندی زد و گفت : درسته! به هر حال من بچه آخرم...باید از اون یکیا خاص تر باشم یا نه؟
مینهو : اوه! پس دلیلش اینه...
سوهه : پس انتظار داشتی چی باشه؟
مینهو : نمیدونم...احتمال میدادم از سر راه اوردنت!
جیسونگ و جه مین نگاهی بهم کردن و بلند شروع کردن به خندیدن
سوهه عصبی گفت : یا تو!! به چه حقی همچین حرفی بهم میزنی؟
مینهو : متاسفم اگه ناراحت شدی!
به هر حال حقیقت تلخه سوهه شی!سوهه خنده ی عصبی ای کرد و گفت : حداقل من تو یتیم خونه بزرگ نشدم!
در کسری از ثانیه نگاه مینهو سرد شد و سکوت کرد
سوهه : متاسفانه یا خوشبختانه باید بگم حرفای عاشقانه و رمانتیک تونو شنیدم!
جیسونگ با عصبانیت گفت : سوهه!!
سوهه : چیه؟!!!!!
عصبی بلند شد و گفت : صداتو بالا نبر!
زود باش از مینهو معذرت خواهی کن!