ep 15

625 54 24
                                    

هایون با دیدن جیسونگ و مینهو پوزخند حرصی ای زد و گفت : کی فکرشو میکرد جیسونگ امسال با پارتنر جدیدش بیاد!

میسو : پارتنر؟ بیخیال!

هایون : جدی میگم! نگاشون کن! این مدل لبخند واسه دوستای معمولی نیست...

میسو : حالا هر چی! به منو تو مربوط نیست هایون

هایون : اوه معلومه که مربوط نیست!

گوشیشو از جیبش خارج کرد و ادامه داد : اما نمیتونم این خبر خوبو فقط پیش خودم نگه دارم...

میسو : میخوای چیکار کنی؟

هایون : خودت میفهمی!

و لبخند شیطانی ای زد و با فرد مورد نظرش تماس گرفت

هایون : الو؟ سلام سوبین اوپا!

میسو : خدای من! تو جدی ای؟

هایون با اشاره کردن به میسو ساکتش کرد و گفت : اوهومممم! خیلی جات خالیه...تازه...فرد مورد علاقتم اینجاست!

میسو : هایون همین الان بس کن!

هایون بی توجه بهش ادامه داد : اما تنها نیست...میدونی که منظورم چیه؟

میسو : هایون!!!

هایون : خیله خب میبینمت اوپا!

و با لبخند قطع کرد

میسو : تو دیوونه شدی؟

هایون : آه! خیلی رو مخمی میسو! من میرم به بقیه خبر بدم

میسو : خبر؟

هایون : سوبین اوپا ام داره میاد!

میسو لعنتی زیر لب فرستاد و با عصبانیت به هایون که ازش دور میشد خیره شد...

میسو : چرا همش دنبال دردسری؟ آه خدایا...

.
.
.

جیسونگ : لازم نیست خودتو نگه داری مینهو

مینهو : ه...ها؟

جیسونگ : راحت باش

مینهو : راحتم! باور کن!

جیسونگ : مینهو؟

مینهو ناچار نگاهی به جیسونگ کرد و تو کمتر از 3 ثانیه کاملا مودش عوض شد!

مینهو : اینجا خیلیییییی فوق العادس جیسونگ!
انگار دارم تو عمارت ملکه الیزابت قدم میزنم!

جیسونگ خندید و گفت : خوشحالم برای تو جالبه...

مینهو : برای تو نیست؟

جیسونگ : خب...نه زیاد....ولی فک کنم امسال با بودن تو جالب بشه...

مینهو : پس چی!

جیسونگ خندید و مشتی به بازوش زد

مینهو : خانواده پر جمعیتی دارین...

𝗂𝗌 𝗍𝗁𝗂𝗌 𝖫𝗈𝗏𝖾...? Where stories live. Discover now