Part16
قدمهای سستش برخلاف چند هفته پیش بود، دیگه زمین از انرژی پسر لبخند نمیزد. زانوهاش بابت لرزششون بهش لعنت میفرستادند و روح و روانش بابت غم و خشمی که درگیرشون شده بود، انگشت وسطشون رو بهش نشون میدادند.
چشمهاش بابت خستگی، غم و اشک نفرینش میکردند، اما چه کاری از دستش برمیاومد جز ادامه دادن به اجبار؟
بیانگیزه و بیحال بود، اجباری که توی خونش نفوذ کرده و هرروز بیشتر از دیروز حس زندگی کردن رو ازش میگرفت.
شاید تنها چیزی که سرپا نگهش داشته، عشق بود. عشقی که مثل گل طلایی رنگی توی قلب خاموش و بیحسش نفوذ کرده و به تازگی نور کمسویی به دیوارهای تارعنکبوت بسته اون ماهیچه تنها میتابوند.
دیوارهای اداره بهش دهن کجی میکردند، حق هم داشتند. جونگکوک برای حفظ دوستش کمکاری کرده بود. نبود جیمین در کنار جونگکوک چیزی بود که هیچوقت، هیچکسی بهش فکر نمیکرد.
اونها زوج دوستی تکرار نشدی بودند.
مثل چندلر و جویی
مثل سم و فرودو
مثل هری و رانکسی هیچوقت فکرش رو نمیکرد جدایی اون دو نفر رو ببینه و براشون دردناک هم بود.
انقدر فکر و خیال کرد که حتی متوجه نشد کی به اتاق دکتر کانگ رسیده. این وظیفهی جیمین بود، اینکه همیشه اولین نفر برای گزارش پزشک قانونی پیش دنیل بره؛ اما اینبار جونگکوک تنهایی برای تکمیل گزارشش پیش دکتر میرفت.در شیشهای رو هل داد و با وارد شدن به اتاق، به سکوت محضِ محبوس شده بین دیوارهای شیشهای گوش داد.
دکتر کانگ پشت سیستمش نشسته بود و بدون اینکه چیزی تایپ بکنه، به صفحه رنگیش زل زده بود. انگار این چندوقت هیچکس تمرکز برای انجام کارش نداشت.
گرد غم، بیانگیزگی و سردرگمی بین لحظات همشون پخش شده بود و این رو به خوبی میشد از هرج و مرج بین کارکنان فهمید.
با تک سرفهای، تقهی کوچیکی به در شیشهای زد که باعث شد دکتر با طناب محکمی از چاه خیال خودش بیرون بیاد و به پسرک گزارشگر زل بزنه.
چشمهای بیرمقی که بیخوابی و غم رو فریاد میزدن و چهرهی رنگ پریده و لبهای خشک شدهای که نشون از حال بد پسر میداد.
از جاش بلند شد و با برداشتن عینکش، سمت تخت فلزی وسط اتاق رفت تا منفورترین شخص فرد زندگی جونگکوک رو دوباره نشونش بده.
"خوشاومدی جونگکوک، عادت ندارم به عنوان اولین نفر بعد هر پرونده اینجا ببینمت."
"به خیلی چیزها عادت نداریم دکتر، اما این اجباره که آخرش بهمون غلبه میکنه و باعث میشه چیزهایی رو بپذیریم که روزی حتی فکرش رو هم نمیکردیم باهاش مقابله کنیم."
BẠN ĐANG ĐỌC
White heart , Taekook version
Fanfiction{فول شده} ⇢ɴᴀᴍᴇ : White heart ⇢ɢᴇɴʀᴇ : Romance , Angst , Criminal , Smut , fantasy , BDSM ⇢ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : #Vkook , Hopmin ⇢ᴡʀɪᴛᴇʀ : #Nia "قلب ابلیس زخم خورده بود، از سمت معشوقی که فکر میکرد بین تمام سیاهیهای زندگیش عاشقش شده. پس هر کسی که باعث این زخم...