Part9
نتهای موزیک بیکلام بین دیوارهای چوبی کلیسا میپیچید.
چشمهاش رو بست و بعد از استشمام بوی عود نیلوفر، با آرامش سرش رو در برابر مجسمه بزرگ مسیح خم کرد.
صلیب کوچک رو بین دستهاش فشار داد، نور از شیشههای رنگی پنجره شش ضلعی میتاپید.
مسیح امروز میزبان پسر بیگناهش بود که مثل همیشه هر یکشنبه بهش سر میزد و قفل حرفهای محفوظ شده قلب سفیدش رو پیشش باز میکرد.
اون هم همیشه با آغوش باز و نوازشهای پدرانهاش، روح پاک پسرش رو به آغوش میکشید و گرد و غبار غم رو از روی قلبش پاک میکرد.
جونگکوک زیر لب دعاهای مخصوص رو زمزمه میکرد، دود عودهای قرمز فضای عرفانی رو پر کرده بود و باعث میشد پسر در نبرد با فکر و خیال پیروز و کمی آروم بشه.
با تموم شدن دعا، بوسهای روی صلیب چوبی زد و بند مرواریدیش رو دور دستش پیچید.
نماد مسیح رو یکبار روی قلبش و یکبار روی پیشونیش گذاشت و با احترام، روی سکو مخصوص برشگردوند.
به مجسمه بزرگ مسیح که با پارچهی سفیدی تزئین شده بود، نگاه کرد.
با چشم دوختن به اون تندیس بزرگ، غم عمیقی رو توی قلبش حس میکرد.
مسیحِ بیگناه به میخ کشیده شده بود؛ اما گناهکاران اطرافش با پوزخند نظارهگر بودند، بیصدا و مرموزانه خودشون رو کنار کشیدند.
مسیحهای زیادی رو اطرفش میشناخت که به میخ کشیده میشدند.
گناهکاران زیادی همچنان با پوزخندی به اون قلب و تن بیگناهی که از خون، قرمز میشد نگاه میکردند و بیصدا بعد از به لجن کشیدن زندگی اون بیچارهها، ترکشون میکردند.
همچنان با چشمهای گرفته به مسیح چشم دوخته بود؛ اما با حس گرمی روی شونهاش، سرش رو برگردوند و نگاهی به پدر روحانی مهربان کلیسا انداخت.
با احترام از جاش بلند شد و بیحرف تعظیمی کرد،
پدر با محبت دستی به شونه پسر کشید و نگاهی به مسیح که میزبان پسر خوش قولش بود انداخت.
با باز و بسته کردن چشمهاش، احترامی به اون تندیس پرعظمت گذاشت.جونگکوک رابطهی به شدت نزدیکی از سمت مسیح با پدر حس میکرد، انگار خلوتی که هر روز هفته به مدت ۴۷ سالِ سن پدر باهم داشتند، باعث شده بود باهم خو بگیرند و مثل خانواده بشند.
پدر دستی به شونهی کوک کشید و سمت یکی از صندلیهای دورتر از مجسمه هدایتش کرد، معتقد بود برای حرفهای روزانه نباید آرامش مسیح رو بهم ریخت.
پسر کوچکتر با لبخند روی صندلی نشست و نگاهی به چهرهی پیر و پر چین و چروک پدر انداخت، با چشمهای ریز و قهوهای رنگ منتظر صحبتهاش بود.
YOU ARE READING
White heart , Taekook version
Fanfiction{فول شده} ⇢ɴᴀᴍᴇ : White heart ⇢ɢᴇɴʀᴇ : Romance , Angst , Criminal , Smut , fantasy , BDSM ⇢ᴄᴏᴜᴘʟᴇ : #Vkook , Hopmin ⇢ᴡʀɪᴛᴇʀ : #Nia "قلب ابلیس زخم خورده بود، از سمت معشوقی که فکر میکرد بین تمام سیاهیهای زندگیش عاشقش شده. پس هر کسی که باعث این زخم...