پارت ۱۱

2.4K 360 51
                                    

حرص توی صورتم گفت:
٪بهتره سریع حفظ کنی پارک چون بعد از انجام کارم با بقیه‌ی کسایی که قراره خدمتکارشون باشی آشنا میشی
و بعد همشون رفتن بعد از رفتشون صورتمو کج کردم و اداشو درآوردم  که با دیدن صورت متعجب نگهبان سریع خودمو جمع کردم و چمدونمو دنبال خودم‌ کشیدم و وارد عمارتشون شدم که رسما پشمام ریخت چرا اینجا انقدر بزرگه? واقعا هم اندازه‌ی یه خاندان جا داشت ولی خب با حرف خدمتکاری که انگار بهش گفته بودن منو راهنمایی کنه بادم خوابید
-فعلا باید منتظر بمونید
شاکی گفتم
+یعنی مثل بی خانمان‌ها بشینم اینجا تا آقایون تشریفشونو بیارن؟
خدمتکار متعجب گفت
-میتونید کارتونو شروع کنید مثلا برای ناهار غذا درست کنید چون آقا خیلی از خدمتکار‌هارو اخراج کردن
دندونامو روی هم فشار دادم این مرتیکه عوضی میخواد منو بکشه؟ اینارو بیرون کرده که من کارشونو انجام بدم؟
+حواستون به چمدون عزیزم باشه ها من از همین الان میخوام شروع کنم
و زیرلب گفتم
+جنگو
و بعد رفتم طرف آشپزخونه
+سلام همگی خسته نباشید من جیمینم و خدمتکار جدیدم لطفا برید کنار که میخوام یه ناهاری درست کنم جناب کیم دستاشو بخوره
جناب کیم رو کاملا با کنایه گفتم و زل زدم‌به دوتا خدمتکاری که تقریبا میان‌سال بودن و بنظر میومد زن و شوهر باشن
زن بعد از صحبت‌هام لبخندی زد و گفت:
~سلام جیمین خوش اومدی اما بهتر نیست لباستو عوض کنی؟
به لباسم‌ که خیلی مردونه بود و بخاطر اینکه میخواستم ورود خفنی داشته باشم پوشیدمش نگاه کردم و گفتم
+آخه منو آدم حساب نکردن یه اتاق ندادن بهم فعلا با همین انجام بدیم کارارو تا بعد دیگه
و لبخند بزرگی زدم مرده با خنده گفت
~خب آقای کیم گفت تو باید بیشترین کارای آشپزخونه رو بکنی اما خب ما تا بتونیم کمترین کار رو ازت میخوایم اما بنظرت ناهار چی درست کنیم؟
و بعد خانمه گفت
~اینجا چون‌جمعیت زیاده غذا هم زیاد درست میشه و اکثرا طبق علاقه‌ها و آلرژی و اینجور چیزها درست میشه و اگر چیزی بمونه خدمتکار ها میخورن و خب اكثرا غذا برای ما هست جون تایم غذا خوردنشون خیلی کمه..راستی ایشون آقای لی هست و منم همسرشم
با همون لبخندم‌گفتم
+آه خوشبختم
و بعد متفکر گفتم
+میخواید امروزو خودم درست کنم؟ شما برید استراحت
و بعد جوری لبخند زدم که تموم دندونام معلوم شد خانم و آقای لی مشکوک گفتن
~آخه...
رفتم‌پشتشون و هدایتشون کردم به بیرون آشپزخونه
+جدی میگما بهم اعتماد کنید خودم یه زمانی مادر...نه یعنی چیزه پدر دوتا بچه بودم
~باشه جیمین اما حتما به برنامه غذایی که به دیوار زده شده یه نگاه بنداز
و رفتن برگشتم و به برنامه غذایی زل زدم
<جناب کیم‌ جائه هرگز داخل غذاشون چربی و قند زیاد نباشه و به گوجه حساسیت دارن
تمام نوه‌های جناب کیم غذاشون بدون چربی باشه(به علت اینکه فرم بدنشون حفظ بشه)>
پوفی کردم
+عایش انقدر یه سیکس پک و بازو اهمیت داره که از خوردن غذاهای خوشمزه دست کشیدن؟ منم به پسرا غذای چرب میدادم ولی بدن دارن اونم چه بدنی
اشک‌های خیالیمو پاک کردم دست پرورده خودم هستنا آهی کشیدم و یه نگاه کلی به بقیه برنامه‌انداختم و دست به کار شدم

حامی(ویکوکمین)Where stories live. Discover now