قسمت نهم

1.2K 200 10
                                    

هانتر

کلی خم شد سمت من درحالیکه ناراحتی روی همه جای صورتش نوشته شده بود.
"می تونیم کمکت کنیم؟"
"فکر نکنم تو بتونی. فقط اینجا نشستم تا با دوست عزیزم دخترک کوچولوی نمونه ،کامی خودم ،فیلم تماشا کنم."
من به راس نگاه کردم و دیدم دهنش از تعجب باز مونده.
"یالا رفیق، بهت گفتم این طرف بهتره. پاشو بیا اینجا بشین." و یه مشت پاپ کورن ریختم توی دهنم.
راس از جاش بلند شد و اومد نشست کنار من و پاکت پاپ کورنش رو از دستم قاپید و با یه حالت عصبانی و متعجب نگاهم کرد.

از حالت چهره کامی معلوم بود که منتظر بود یه چیز دیگه بگم. سعی کردم یه لبخند دخترکش براش بزنم البته توی دلم امیدوار بودم پاپ کورن لای دندونام گیر نکرده باشه.

دلم میخواست از تمام جذابیتم استفاده کنم تا یه کم سر به سر این پسره کلی بذارم.گفتم

" کامی آخر هفته ت چطور بود. انگار یه کم آفتاب گرفتی. از آخرین باری که دیدمت برنزه تر شدی و این لباسی که پوشیدی اینو به خوبی نشون میده." و نگاه کردک به پوست لطیفش.

چشمای کامی از تعجب گرد شد و کلی دندوناشو از عصبانیت به هم فشار داد. خیلی به خودم فشار آوردم که بلند نخندم.

"ام. ممنون." انگار مطمئن نبود که حرفم جدیه یا دارم سربه سرش می ذارم.

باید منظورمو روشن تر می کردم و می خواستم کلی رو هم اذیت کنم .گفتم

"ببخشید جمعه وقت نشد بیام و باهات حرف بزنم. می خواستم ببینم می شه به روز باهم قرار بذاریم و بریم بیرون؟ مثلا بریم یه برگر با هم بخوریم یا یه چیزی مثل این، یا بریم یکی از اون گالری های هنری که درباره شون بهم گفتی."

راس دوباره پاپ کورن پرید توی گلوش و شروع کرد به صحبت کردن و همون موقع فیلم شروع شد.

کامی طوری بهم زل زده بود که انگار من یه خارجی بودم که نمی دونستم چیزی که دارم میگم معنیش چیه.

کلی با عصبانیت صدا زد "کامی." بعدش با آرنج بهش زد و کامی به خودش اومد.

من داشتم چه غلطی میکردم؟ مغزم کدوم قسمت این جمله رو نمی فهمید؟ دختر بی دختر
بلافاصله گفتم

"البته عجله ای نیست . نباید یهو بهت این پیشنهادو می دادم. تا فیلم تموم میشه درباره ش فکر کن و بهم جواب بده." گفت
"اوه باشه" و صورتشو برگردوند به سمت پرده.

کلی یه چیزی در گوشش گفت که هر چی بود کامی اصلا خوشش نیومد.
اون زد به شونه من و من برای اینکه صداشو بهتر بشنوم خم شدم سمتش.

آروم گفت"لازم نیست فکر کنم. خوشحال میشم باهات بیام بیرون. ممنون که ازم خواستی."

من لبخند زدم درحالیکه متعجب بودم که چرا قلبم به خاطر چند تا کلمه حرفی که اون زد داشت مثل طبل تالاپ تولوپ می کرد.

"خوشحالم. قول میدم من و تو میتونیم با هم کلی خوش بگذرونیم و چیزی پیش نیاد که تو معذب بشی."

سرشو تکون داد و لبخند زد.
"به نظر خوب میاد."

گوشی موبایلمو درآوردم و گفتم
"می تونم شماره تو داشته باشم که بعدا باهات هماهنگ کنم؟تو هم می تونی مال منو داشته باشی."

"حتما."
اونم موبایلشو درآورد و داد به من و من مال خودمو دادم به اون و شماره هامونو توی موبایل همدیگه سیو کردیم .

گفتم "ممنون.اشکال نداره که من و دوستم اینجا بشینیم و فیلمو تماشا کنیم؟"

سرشو تکون داد و گفت "نه اصلا."

کلی با ترشرویی دست به سینه روی صندلیش لم داد . کامی بهش نگاه کرد ولی اون متوجه نشد و کامی دوباره روشو برگردوند سمت پرده.
من راضی و خوشحال لم دادم روی صندلی.
اون مطمئنا به کمکم احتیاج داشت.
نگاه کردم به راس که هنوز داشت با تعجب نگاهم میکرد.

درگوشم گفت "پسر تو اصلا این کاره ای. دختره رو از چنگ پسری که باهاش بود درآوردی. چطوری این کارو کردی؟"

"من فقط به اطرافم خوب توجه می کنم . کاری که تو هم باید بکنی. اون موقع کم کم چیزایی که می خوای بدست میاری."

"من که نمی دونم تو چی میگی ولی سعی کن به منم یاد بدی استاد."

من خندیدم و کامی بهم نگاه کرد. بهش لبخند زدم و اون با خجالت نگاهم کرد.

راس با خنده در گوشم گفت " از الان مثل موم توی دستته."
با آرنج بهش زدم و گفتم "خفه شو و فیلمتو ببین."
"بله استاد."

من خنده م گرفته بود ولی دستمو بردم جلو دهنم و الکی سرفه کردم که خنده م معلوم نشه.
ولی چند دقیقه که از فیلم گذشت عذاب وجدان اومد سراغم و مثل خوره افتاد به جونم.

به کامی نگاه کردم و چشمای قشنگشو که به خاطر انعکاس نور پرده می درخشید برای چند ثانیه تماشا کردم.نمی دونستم بین اون و بهترین دوستش چی میگذشت ولی به خودم قول دادم خیلی زود بفهمم.

یاد گرفته بودم همیشه به ندای درونم گوش بدم و حالا اون بهم واضح و بلند می گفت یه چیزی این وسط درست نیست. همون صدا توی ذهنم میگفت امیدوارم اون ارزششو داشته باشه.
آروم توی دلم در جوابش گفتم

"کامی ارزششو داره!"

خوب بچه ها این چند روز سرم یه کم خلوت تر بود پس دارم رگباری این چند قسمتو آپدیت کردم. ولی فکر کنم تا چند روز آینده نتونم چیزی بذارم. عیبی نداره این به اون در. بازم منتظر رای و کامنتای خوشکلتون هستم
دوستون دارم
Morning-breeze

crushWhere stories live. Discover now