با صدای گریه آروم و ریز تهیانگ از خواب شیرینش بیدار شد ، بدنش رو کش و قوس داد و نفس عمیقی کشید
بلند شد و دستی به صورتش کشید ، از تخت پایین اومد و به سمت گهواره توی اتاق اومد
با لبخند توله کوچولوش رو بغل کرد
کوک: بیا ببینم بابایی
تهیانگ به محض قرار گرفتن توی بغل بزرگ پدرش آروم گرفت و چشم های درشتش رو باز کرد
کوک: الهی فدات شم من
بوسه ای به لپ کوچولوش زد و روی تخت نشست ، صدای آب می اومد و واضح بود که تهیونگ رفته تا دوش بگیره البته لب های روی تخت هم گویای این موضوع بود
جونگکوک تا اومدن تهیونگ مشغول نوازش موهای لطیف پسرش شد و لبخند بزرگی روی لب هاش بود
ته: اوه بیدارت کرد ؟
کوک: صبحت بخیر
چشمکی به تهیونگ زد و بلند شد ، به سمت تهیونگ رفت و همون طور که تهیانگ گریون رو به تهیونگ میداد بوسه ای از لب های سرخش دزدید
حوله خودش رو برداشت و به سمت حمام رفت و تهیونگی که گونه هاش گل انداخته بود رو تنها گذاشت
تهیونگ روی تخت نشست و با در آوردن سینه اش مشغول شیر دادن به تهیانگ شد ......
هر دو به آرومی از پله های مرمر عمارت پایین اومدن و به سمت اتاق ناهار خوری رفتن
جونگکوک صندلی رو برای تهیونگ عقب کشید و تهیونگ با تشکر ریزی روی صندلی نشست
جونگکوک روی صندلی راس نشست و مشغول کشیدن صبحانه برای تهیونگ شد
کوک: دیشب هم چیزی نخوردی لطفا کامل بخور
ته: ممنونم
تهیونگ به آرومی شروع به خوردن صبحانه کرد و حواسش نبود که جونگکوک زیر چشمی نگاهش می کنه و دلش براش ضعف می ره
کوک: می خوای بریم مسافرت ؟
ته: مثلا کجا ؟
کوک: هر جا تو خواستی
ته: خب من نظری ندارم
کوک: عجله نکن عشقم هر جا یا جاهایی رو خواستی انتخاب کن
تهیونگ سری تکون داد ، جونگکوکی که الان رو به روش نشسته بود خیلی با جونگکوک قبلی فرق داشت
و به وضوح تهیونگ ازش می ترسید و دوست نداشت خیلی باهاش هم کلام بشه
اما خب تهیونگ از گذشته جونگکوک خبر داشت ؟ نه 😈
بعد از خوردن صبحانه به سمت حال رفتن
ته: جونگکوک باید حرف بزنیم
کوک: حتما
تهیونگ باید سنگ هاش رو با ترسش وا می کند ، نمی تونست پیش جونگکوک باشه و هر لحظه ازش بترسه
YOU ARE READING
CONTRACT [Kookv]
Short Storyنام: قرارداد 💫 خاندان جئون ...... خاندان کیم ........ دو خاندان بزرگ کره جنوبی ..... متشکل از آلفای خون خالص و قوی ثروتمند ترین توی کره و آسیا اما ؟!!!! اما چی میشه اگر این وسط یکی باشه بزرگتر از این دو خاندان ؟ ؟! ارباب ؟! بزرگ ؟! چی میشه اگر...