CONTRACT [Kookv]

13

آروم بغل جونگکوک خوابیده بود ، به این هم خوابی ها راضی نبود اصلا دلش نمی خواست حتی یک لحظه هم تو بغلش باشه

اما بخاطر سالم موندن توله تو شکمش مجبور بود ، مجبور بود همش بغل جونگکوک باشه و مدام رایحه اش رو نفس بکشه

اگر مارک داشت به این کارها نیازی نبود اما خب نمیشد مارک بشه پس باید کنار می اومد

از محبت های آلفا متنفر بود ، خوشش نمی اومد بهش محبت کنه و شاید دوسش داشته باشه

از فکر اینکه آلفا دوسش داشته باشه تمام تنش از تنفر و عصبانیت می لرزید

اتاق پر از رایحه خاک خیس خورده بود ، دست آلفا مثل هر شب این دو ماه روی شکمش بود درست جایی که وجود توله حس میشد

توله جدیدا خیلی لگد میزد و تهیونگ دلش می خواست مثل هر مادر دیگه ای از لگد زدن های توله اش لذت ببره

اما تهیونگ مثل بقیه مادر ها نبود پس فقط گاهی شکمش رو نوازش می کرد تا توله آروم بگیره

تهیونگ فقط یه وسیله زایش بود تا اون ارباب احمق از پا در بیاد همین همش تقصیر اربابه همش .......

____________________

وقتی با پنجه اش زبون آلفای رو به روش رو از حلقش بیرون کشید به ساید انسانیش برگشت

به سمت سطل پر از آبی که نزدیکش بود رفت و دست خونیش رو شست و دستمال پارچه ای که اونجا بود خشکش کرد

زبون آلفای بسته شده به صندلی آخری عضو زنده صورت آلفا بود و حالا آلفای بیچاره فقط خِر خِر می کرد
از جای گوش هاش ، چشم هاش و زبونش خون جاری بود

صدای خفه آلفا روی پخش بود پس با یه تیر خلاصش کرد و جنازه غرق در خون آلفا به جنازه دو رفیق دیگه اش پیوست

هوسوک: وقتی آدم لقمه بزرگتر از دهنش برمیداره همین میشه دیگه

یونگی: هوسوک میشه اطلاعات شون رو برام در بیاری ؟

هوسوک: توی دفترم روی میزمه

یونگی: ممنون رفیق

هوسوک لبخندی زد و سری تکون داد ، بعد از رفتن یونگی دو نفر با لباس های مخصوص و پاتیل های اسید وارد شدن

هوسوک ماسک مخصوص رو زد ، اون دو بتا دبه های اسید رو روی جنازه ها خالی کردن و تا وقتی که جنازه ها کاملا از بین برن ایستادن

طولی نکشید که جنازه ها به کل از بین رفتن

هوسوک: انباری رو بشورید و بعد برگردید بالا

چشمی از اون دو شنید و از انباری خارج شد ، ماسک رو از روی صورتش برداشت و از پله تا بالا رفت

سوار آسانسور شد و طبقه مورد نظر زد، بعد از چند مین داخل دفترش بود و یونگی رو در‌ حاله مطالعه دید