19

2.6K 262 32
                                    

فضای شادی بر تالار جشن حاکم بود
حتی هوای بارونی هم تاثیری روی فضای شاد و بی دغدغه تالار نداشت

جمعیتی مشغول معاشرت بودن و جمعیت دیگه ای همراه الفاهاشون روی پیست رقص به آرومی می رقصیدن

موسیقی ملایم و کلاسیک در عین شادی بخش بودن آرامشی رو به فضای تالار تزریق می کرد

جئون و کیم با جمعی از سرمایه داران مشغول صحبت بودن و سارا و رزان هم استرس خوب پیش رفتن جشن رو داشتن

تهیونگ هم با توله اش سر میز به همراه چندتا از دوستان قدیمیش نشسته بود

+ من شنیدم ارباب هم امشب دعوته

_ درسته

ته: خب که چی ؟

+ من یه بار اون رو با نقاب دیدم ، صورتش رو نمی‌دونم اما هیکلش واقعا سکسیه

ته: اوه واقعا

_ درسته اون قد بلند چهارشونه و هیکلیه

ته: هووممم یه توله امگا با یه غول بیابونی ترکیب خوبیه

+ راستی تهیونگ آلفات کجاست ؟

ته: نمی‌دونم برامم مهم‌ نیست

+ وا ؟! یعنی چی ؟

گئوم: یعنی فضولیش به شماها نیومده

+ بله؟!

گئوم: گمشید

و به دنبال حرفش خرخری کرد که دوتا امگای دیگه سریع میز رو ترک کردن

ته: ممنونم هیونگ

گئوم: قابلت رو نداشت کلوچه

بوسه ای به لپ تاپ و نرم تهیونگ زد و کنارش نشست ، آروم با انگشت اشاره اش لپ کوچولو تهیانگ رو لمس کرد و قربون صدقه اش رفت

تهیونگ لبخندی زد و سرش رو روی شونه هیونگش گذاشت ، گئوم این دفعه بوسه ای به سرش زد و موهای مشکیش رو‌‌ نوازش کرد

ته: هیونگ نمیشه بپیچونیم بریم ؟

تا گئوم خواست جواب بده آسمان غرش بلندی کرد

همگی ترسیدن ..... خنده هاشون ساکت شد .... موسیقی آروم حالا آزارنده شده بود .... فضای تالار ناگهان دلگیر شد و غباری از جنس ترس و دلهره توی هوا پخش شد

سکوتی از جنس ترس ......

این بار ملودی تالار صدای تق تق کفش های مشکی اون بود

ارباب !!!

با تیپی سر تا پا مشکی ، صورتی پوشیده شده با ماسک وارد تالار شد

صدای کفش هاش انگار موسیقی مرگ و شکنجه بود ، همه ترسیده بودن هیچ کس جرات نفس کشیدن هم نداشت

ارباب پوزخند تمسخر آمیزی زد و به راهش ادامه داد
جئون و کیم با ترس و دلهره جلو اومدن

CONTRACT [Kookv]Onde histórias criam vida. Descubra agora