10

2.4K 258 3
                                    

( قبل از اینکه بخونید ، به پارت شخصیت ها دو نفر اضافه کردم برید بخونید )

( یک هفته بعد )

با حالت تهوع و سر گیجه از خواب بلند شد ، حالت تهوعش اونقدر شدید بود که به سر گیجه اهمیتی نداد و به سرعت به سمت دستشویی هجوم برد

از دیشب هر چی خورده و نخورده بود بالا آورد ، بخاطر فشاری که بهش اومده بود از چشم هاش اشک می ریخت و نمی تونست درست نفس بکشه

وقتی احساس کرد که دیگه قرار نیست بالا بیاره بلند شد و سیفون دستشویی رو کشید

صورت و دهنش رو شست، مسواک زد و از دستشویی بیرون اومد جونگکوک نبود

بهتر .... دوست نداشت این حالش رو ببینه و بخواد بهش محبت کنه از محبت های اون آلفای خون خالص متنفر بود

حالت تهوع ناشتا یکی از عوامل حاملگی بود و سر گیجه ی اول صبح هم همین طور ، بادی می رفت آزمایش میداد و بعد پیش دکتر خانوادگی جئون ها می رفت

از اتاق رفت بیرون و به سمت آشپز خونه رفت ، یه
تست کره بادوم زمینی درست کرد و با یه لیوان شیر خورد

دوباره به اتاق برگشت ، یه تیپ خاکستری و سفید زد و از اتاق اومد بیرون بعد از برداشتن گوشیش از خونه خارج شد و بعد از ساختمون

یه تاکسی گرفت ، آدرس رو توی چی پی اس تاکسی زد و تاکسی به سمت محل حرکت کرد

( یک ساعت بعد )

پول تاکسی رو حساب کرد و پیاده شد ، دستش رو توی جیب های پالتوی کوتاه و سفیدش فرو کرد

وارد بیمارستان شد و به سمت پذیرش رفت و نوبت گرفت ، به سمت صندلی ها رفت روی یکی شون نشست

بیست دقیقه بعد اسمش رو از بلندگو صدا کردن و تهیونگ به سمت اتاق آزمایش رفت

دکتر آزمایشگاه که یه زن بتا بود با خوش رویی بهش سلام کرد و تهیونگ هم مثل خودش جوابش رو داد

پالتوش رو در اورد و روی صندلی نشست .....
ازمایشش پنج دقیقه بیشتر طول نکشید و حالا باید منتظر جواب می موند

نیم ساعت بعد جوابش آماده شد ، جوابش رو تحویل گرفت و از بیمارستان خارج شد

دوباره تاکسی گرفت و این بار به سمت مطب دکتر خانوادگی حرکت کرد

پول تاکسی رو پرداخت کرد و پیاده شد ، وارد مطب دکتر چویی شد مطبی که بارنگ های سفید و طلایی تزیین شده بود

موزیک ملایمی که پخش میشد بیشتر فضا رو لایت و آرامش بخش می کرد ، منشی با احترام تهیونگ رو به سمت اتاق دکتر راهنمایی کرد

تهیونگ در زد و با شنیدن بفرمایید وارد اتاق شد

ته: سلام دکتر

CONTRACT [Kookv]Onde histórias criam vida. Descubra agora