چانیول بالای سرش وایساده و از بالا نگاهش میکرد. از این حالت خوشش نمیومد برای همین خودش هم از روی مبل بلند شد و مقابلش ایستاد.

+ قبلا فکر میکردی چه آدمی هستم و الان فکر میکنی کیم؟

_ فکر‌ میکردم پسر ساده‌ای باشی. سعی داری به دنیا نشون بدی آدم سرسختی هستی و چیزی برات اهمیت نداره اما در اصل اهمیت میدی. شاید بقیه فکر کنن تو فقط برای هوس و تفریح میری کلاب ولی در اصل به کسی نیاز داری که کسی بهت نزدیک شه و نوازشت کنه طوری که حتی حاضری براش پول هم بدی.

بک در سکوت فقط بهش نگاه میکرد.

_ اما الان... آه الان خیلی گیج شدم. درموردت تو نت خوندم و همه فقط یه چیز میگن... اینکه تو هوسباز و خوشگذرونی. اینکه باعث شدی پدرت نتونه تو انتخابات ریاست جمهوری رای بیاره و اینکه خیلی برای برادر و خواهرت دردسر درست کردی. مین هیون مرد خوبیه ولی تو ازش متنفری. میجو دختر ساده‌ایه و ازت خوشش میاد ولی تو برای اذیت کردنش شب قبل از اومدنش رفتی کلاب و گذاشتی اون بلا رو سرت بیارن. جوری باهاش رفتار کردی انگار که یه موجود اضافی باشه و امروز میدونم که دلش با دیدن کاری که کردی به شدت شکست.

بک باز هم در سکوت نگاهش میکرد.

+ خب که چی؟ تو الان وکیل مدافع میجویی؟

چانیول کمی با تعجب نگاهش کرد و بعد با خنده سر تکون داد

_ تو نمیفهمی نه؟ نمیفهمی که عصر چیکار کردی... دل یه دخترو شکوندی بک... این برات اصلا اهمیتی نداره؟

بک پوزخند زد و شونه بالا انداخت. دستی تو موهاش کشید و گفت:

+ یجوری از شکستن دل حرف میزنی انگار میدونی دردش چقدره... تا حالا تجربش کردی؟

چان در سکوت نگاهش میکرد.

+ جواب منو بده. تجربش کردی؟ اوه بذار حدس بزنم... تو حتی نمیدونی چه حسی داره.

بک با نبشخند گفت و بعد از کنار زدن اون مرد سمت کتش که روی مبل افتاده بود رفت و برش داشت.

+ روزانه تو این دنیا هزاران دل میشکنه... این درد رو من یکی خیلی خوب میشناسم. اما خب اون زمان وکیل مدافعی مثل تو نداشتم که بخواد بره یقه‌ی کسایی که اذیتم کردن رو بگیره و ازشون بخواد جواب پس بدن. الان کمی به میجو حسودیم شد...

کتش رو پوشید و سمت در رفت. چان با اخم سمتش رفت و بازوش رو کشید.

_ جواب سوال منو ندادی‌... تو کدومی؟ چیزی که من فکر میکردم یا چیزی که بقیه درموردت میگن؟

بک چرخید سمتش و تا چند ثانیه با جدیت بهش خیره شد و بعد پوزخندی بهش زد.

+ توام یه احمقی مثل بقیه... متاسفم بابت وقتی که گذاشتی تا مثلا شخصیت منو تحلیل کنی. نیازی به این کار نبود. کافی بود تو اینترنت سرچ کنی تا شخصیتمو بشناسی‌

The portraitist [Completed]Where stories live. Discover now