6

663 60 1
                                    

بعدش بلند زد زیر خنده. خودمم خندم گرفته بود. عجب منحرفی بود! خرده شیششم زیاد بود رو نکرده بود واسم.

تهیونگ ـ منحرف.

دوباره با صدای بلند خندید.

ـ منحرف چیه؟ وقتی تو رو با اون هیکل تصور می کنم، میگم بد تو دل برو بودی. حالا چندتا رو کردی؟

تهیونگ ـ هیچی، فکر کردی همه مثل خودتن؟ نه داداش ما هیکلمون رو واسه خودمون میزون می کردیم، کسی رو هم نمیزاشتیم نگاه چپ بهمون بندازه.

مینهو ـ برو تهیون ما خودمون ذغال فروشیم، تو می خوای منو سیاه کنی؟

تهیونگ ـ حالا. خب من برم یه کم استراحت کنم که حسابی خستم. تو هم از توهماتت بیا بیرون.

و دستم رو تکون دادم و رفتم داخل اتاقم. داشتم در رو می بستم که دوباره صداش رو شنیدم.
ـ فرار کن خوش تیپ، ولی بالاخره که من از زیر زبونت اون خاطرات شیرین رو می کشم بیرون.

دیوونه چه خوش خیالم هست!
چشام رو که بستم، همش هیکل مینهو میومد جلوی چشام و نمی تونستم بخوابم. اَه تهیونگ چه مرگت شده؟ تو که اِنقدر بی جنبه نبودی! سعی کردم بخوابم.

از خواب که بیدار شدم، هوا تاریک شده بود. ساعت اتاق هشت شب رو نشون می داد. یه نگاه از توی آینه اتاق به خودم انداختم.

بد جور خنده دار شده بودم. موهام نامرتب بود و دو دکمه اول بلوزم باز و کلی چروک شده بود.
خواستم برم آب بزنم به دست و صورتم و بعد لباسم رو عوض کنم که یادم اومد اتاقم سرویس بهداشتی نداره!

نمی دونم تمام اتاقای این جا این شکلی بود، یا فقط اتاق من بدون سرویس بهداشتی بود. چاره ای نبود، باید لباسم رو عوض می کردم و می رفتم بیرون صورتم می شستم. یادم باشه از جونگکوک یا مینهو بپرسم ببینم اتاقای اونا هم این شکلیه؟

بعد از عوض کردن لباس و برس زدن به موهام، از اتاق رفتم بیرون. هر سه تاشون توی هال بودن و داشتن بازی می کردن.

چنان حواسشون به بازی بود که متوجه من نشدن. منم از فرصت استفاده کردم، با یه صدای بلند سلام کردم.

اونقدر صدام بلند بود، که بترسن و حواسشون از بازی پرت شه. قیافه هاشون خنده دار شده بود. فکر کنم فراموش کرده بودن منم توی خونه هستم، وگرنه این طوری نمی ترسیدن. منم تموم سعیم رو کردم که نخندم.

جونگکوک ـ خدا بگم چی کارت کنه پسر! ترسوندیمون! این چه طرز سلام کردنه؟ مگه تو خواب نبودی؟ کی بیدار شدی؟

تهیونگ ـ وای، از این هیکلای گنده تون خجالت بکشین. فقط هیکل گنده کردین دیگه؟ من فقط یه سلام کردم، چیز خاصی نبود که این طوری رنگتون پریده! بعدشم جونگکوک خان یه پنج، ده دقیقه ای میشه بیدار شدم.

𝐭𝐚𝐞𝐡𝐲𝐮𝐧𝐠Unde poveștirile trăiesc. Descoperă acum