12

620 61 7
                                    

تهیونگ ـ من چی کار کردم؟ من؟ یه نگاه به لباسم بنداز. این همون لباس صبحیه که داشتم. نمی بینی چی کارش کرده؟ سر و صورتم رو نمی بینی که مثل موش آب کشیده شدم؟ اون وقت من چی کار کردم؟

بوگوم ـ ولم کن مینهو بذار برم ادبش کنم. کی بود اول آب ریخت توی غذام؟ کی بود تخم مرغا رو زد توی سر و صورت و لباسم؟
و همین طوری تلاش می کرد از بغل مینهو بیاد بیرون.

جونگکوک دوباره برگشت سمت من و گفت:
ـ اینا کار توئه؟

تهیونگ ـ چیه فکر کردی من وایمیسم هر کاری می خواد بکنه منم تماشاش کنم؟ نه از این خبرا نیست. هر کاری کردم خوب کردم. تو که نبودی ببینی اولش چطوری باهام حرف می زد. انگاری من نوکرشم!

مینهو ـ خیلی خب هر چی بوده تموم شده. تو هم بوگوم بیا برو یه دوش بگیر که تخم مرغه بد جور بین موهات چسبیده. اگه بمونی سفت میشه بین موهات، اون وقت اذیتت می کنه.

ولی بوگوم همون طوری سعی داشت مینهو رو بزنه کنار و بیاد.

مینهو ـ مگه با تو نیستم؟ بیا برو یه دوش بگیر موهات خراب میشه ها.

و بالاخره تونست بوگوم رو راضی کنه که بره، ولی همین طوری که داشت با همراهی مینهو می رفت بیرون، داد زد:

ـ جونگکوک بهش بگو بهتره یه مدت جلو چشمم آفتابی نشه. یعنی به نفع خودشه یه مدت چشمم بهش نیفته! اگه ببینمش بلایی به سرش میارم که اسمش رو هم فراموش کنه! هنوز منو نشناخته! جونگکوک بهش بگو، یه جوری حالیش کن که نبینمش.

جونگکوک ـ باشه بوگوم، تو آروم باش بهش میگم مطمئن باش. حالا برو لطفا.

با رفتن بوگوم و مینهو جونگکوک نگاه سرزنش بارش رو بهم دوخت.

ـ همینو می خواستی؟ مگه قول نداده بودی باهاش درگیر نشی؟ یعنی یه روز نمیشه شما دو تا رو با هم توی خونه تنها گذاشت؟ این چه رفتار بچگونه ای هست که داری؟ کی می خوای بزرگ شی و درست رفتار کنی؟ تو با تهیون پنج سال قبل خیلی فاصله داری. اون تهیون از این رفتارا نداشت. شانس آوردی ما رسیدیم، وگرنه به حسابت رسیده بود. اگه مینهو نگرفته بودش کشته بودت! آخه چرا؟

تهیونگ ـ تو که این جا نبودی که ببینی چی شد. منم مریض نیستم بیخودی باهاش درگیر شم. اذیتم کرد، منم نتونستم ساکت بمونم اون هر کاری می خواد بکنه، تو هم اِنقدر ازش دفاع نکن.

بعدم خواستم پاشم که زانوم تیر کشید و آخم رفت هوا.

جونگکوک دستش رو برد سمت زانوم و خواست زانوم رو ببینه که داد زدم:
ـ نه دست نزن.

با داد من دستش رو عقب کشید و گفت:
ـ می خواستم یه نگاه به زانوت بندازم.

تهیونگ ـ لازم نیست. فقط کمکم کن پاشم.

𝐭𝐚𝐞𝐡𝐲𝐮𝐧𝐠Where stories live. Discover now