7

329 72 24
                                    

" یعنی چی جیمین؟"
جی کی کلافه پرسید و منتظر جواب اون جفت سرتقش شد

تهیونگ با چشمای وحشیش صورت گرگ جونگکوکو از زیر نظر گذروند

دروغ چرا
این وجه از امگا رو دوست داشت و شاید یکم مشتاق شده بود برای ثابت کردن خودش به اون توله؟

نامجون که سکوت تهیونگ رو میشنید و نگاهای خیره اش رو به جفتش میدید
سری از روی تاسف تکون داد و شروع کرد به حرف زدن

" مین یونگی"

"کی؟"

بالاخره صدای تهیونگ بلند شد:

" ملقب به شوگا. اسمش رو شنیدی. مطمئنم"

جی کی نگاه معنا دار تهیونگ و نامجون رو دید
و لرز بدی رو توی بدنش حس کرد
این شوگا...
همون شوگاست..؟

" ش...شوگا؟..."

رنگ چشمای امگا خاموش شدن و این نشان دهنده ی این بود که جونگکوک کنجکاو تر از جی کی عه برای شنیدن ماجرا

" نگید که شوگا... همون شوگا ایه که من میش..."
" خودشه"

نامجون سکوت کرده بود و میزاشت فقط صدای اون دو نفر به گوش برسه
تهیونگ به میزش تکیه داد و دست به سینه
با نیشخندی نگاه جونگکوک کرد

" همون پادشاهه عاشق امگا های سرزمینتون با ملکه ی عزیز تر از جونش"

جونگکوک منتظر به تهیونگ نگاه کرد
درسته که حتی اسم پادشاهش باعث ترسش میشد
ولی خب
چه ربطی به جیمین داشت؟
اصلا جیمین کی هست؟

" جیمین. هیونگ من و دونسنگ نامجونه. و سر لشکر این قصر پادشاهیه"

تهیونگ توضیح میداد و با غرور توی اتاق قدم میزد

" و جفت شوگا "

جونگکوک با تیکه های اول حرفای تهیونگ که معرفی جیمین بود کار خاصی نداشت
تا اینکه تهیونگ به حرفش ادامه داد

شوکه شدن رو از چشمای جونگکوک میشه خوند
ترسیدن
جونگکوک عملا سر جاش خشک شده بود

" چ...چی گفتی؟"

" کری؟"

نامجون با خونسردی وسط بحث شرکت کرد:

" مین یونگی اسم اصلی پادشاه فعلی عه. شوگا. لقبی که همه با این اسم اون رو میشناسن. ظالم بودنش مثال زدنیه خودت خبر داری. جفت جیمین بود و حتی تو این قصر زندگی میکرد. هیونگ ما بود و رابطه ی خوبی داشتیم
گرگینه ی الفایی بود که خانوادش در یه حمله ی خوناشامی کشته شدن
اونجا بود که از همه ی ما متنفر شد
به نظرش خوناشاما فقط موجوداتی خون خوار و بی خانواده ای هستن که به هیچ کس رحم نمیکنن و میکشن و میرن
خبر داشت جفت جیمینه
و جیمین رو مارک کرده بود
ولی اون روز حتی جیمین رو هم رد کرد و رفت
فهمیدیم پی قدرت رفته
پادشاه گرگینه ها رو کشت
و به تخت پادشاهی نشست
زنی الفا در نظر گرفت و اون شد ملکه
ملکه هه سو
پدر خانواده ی یونگی امگا بود
برادر بزرگ ترش بتا
و مادرش امگای درجه ۳ بود از همون نسل امگا هایی که به خاطر ضعف گرگشون توانایی تبدیل ندارن
شوگا مرگ خانوادش رو توی دو دلیل میدید
۱. خوناشاما
۲. امگا و ضعیف بودنشون
که همچینام دروغ نیست"

Rosy ColorWhere stories live. Discover now