با تنفر به خوناشام رو به روش خیره شد
با فشاری که وارد کرد اون رو از خودش دور کرد و سرفه هاش شروع شدتهیونگ بی حس فقط به حرکات لجوجانش نگاه میکرد
"چته بچه؟"
جونگکوک عصبی نگاهش کرد
" تو چته عوضی؟ چرا میبوسیم؟ چرا چرت میگی؟ من جفت یه حیوون وحشی نیستم! چی فکر کردی پیش خودت؟"
تهیونگ ابرویی بالا انداخت و اروم و خونسرد نزدیک پسر کوچیک تر شد
با هر قدمی که سمتش بر میداشت اون پسر هم یه قدم عقب میرفت تا وقتی که پشتش به دیوار برخورد کرد
نزدیک تر شد و دستش رو کنار سرش روی دیوار قرار داد
صورتش رو جلو اورد و از فاصله ی نزدیکی نسبت به صورتش حرف زد:" جالبه. نشان روی دستت رو دیدی توله؟"
نگاه ترسیده ی جونگکوک روی دستش افتاد
گل رز سیاه و سفید روی دستش رو لمس کرد" خ..خب که چی..؟"
تهیونگ خنده ی هیستریکی کرد
" خب که چی؟ اون نشان منه. فکر کردی خوده بی مصرفت میتونستی ۴ سال پیش از پس طلسمت بر بیای و همون موقع یخ نزنی؟"
جونگکوک شوکه شد و بدنش یخ زد
چی..؟ یعنی چی که این نشان ماله این خوناشامه؟تهیونگ صورتش رو نزدیک تر اورد و کنار گوش جونگکوک زمزمه کرد
" تو ، توله امگا ، در حدی ضعیفی ک حتی نخوام ی بار دیگ ببینمت! ولی متاسفانه جفت منی. اگ جفت من نبودی اون موقع که گازت گرفتم نشان دار نمیشدی. ولی هنوز جرعت داری منو حیوون وحشی صدا بزنی؟
میدونی من کیم؟"جونگکوک خواست تهیونگ رو به عقب هول بده و بهش بگه براش اهمیت نداره اون خوناشام کدوم خریه
ولی ساعده یخ زدش توی دست تهیونگ اسیر شداون خوناشام بی رحمانه دست طلسم شدش رو میفشرد و درد رو تا استخونای جونگکوک میفرستاد
" آخ!"
با صدای ضعیف شدش تقریبا داد زد
" زبونت درازه امگا لازمه بهت یاد بدم چطور باید با جفتت رفتار کنی؟"
" و...ولم کن... درد...درد میکنه"
" اهمیت نمیدم"
تهیونگ دست جونگکوک رو به دیوار کوبید و جونگکوک رو بیشتر گیر انداخت
جوری که دیگه نمیتونست حرکت کنهسرش رو سمت گردن جونگکوک برد و بار دیگه حرفاش رو تکرار کرد
" بهت گفتم فقط تا زمانی که کامل یخ نزده باشی وقت داری که منو جذب خودت کنی. ولی خودت میخوای همین الان ردت کنم. میدونی رد شدن توسط جفت یعنی چی؟ یعنی مرگ داخل بدنی که به کل یخ زده"
VOCÊ ESTÁ LENDO
Rosy Color
Vampiroتو دنیایی که هیچ کس رنگ ها رو از هم تشخیص نمیده من چشمم با پیدا کردن سرخیه لباش رنگ ها رو از هم تشخیص داد .......................................................................................... یه سرزمین یه دشمنی و کینه بوی عطر شراب بوی خون شایدم...