{ 𝖓𝖊𝖜 𝖋𝖋 -18- " 𝖘𝖊𝖉𝖚𝖈𝖙𝖎𝖔𝖓 " }

729 57 44
                                    


_ پرونده ای نیمه تموم که اخرین قربانی خودش رو دو هفته ی پیش به وقت نیمه شب گرفت گفته شده لی فلیکس که اخرین قربانی این پرونده بود خود نیز با پست سرگرد تمام در پی حل این ماجرا بود ولی از ساعت ذکر شده دیگه ارتباطی با این سرگرد برقرار نشده است همچنین پارک جینی دومین قربانی اداره ی پلیسه که امروز درگیر این ماجرا شده و ایشون هم ناپدید شدن سرگرد شین اعلام کرده که وضعیت حیات ایشون هنوز مشخص نیست و هیچ اطلاعاتی از او وجود نداره اما پلیس خیلی سریع وارد عمل میشه و در صورت لزوم از ارتش یا یگان ویژه کمک میگیره رئیس جمهور از مردم درخواست کرده که ارامش خودشون رو حفظ کنند و به زندگی عادی خودشون ادامه بدن همچنین مدارس و اداره های خصوصی و رستوران ها و شغل های غیر ضروری به مدت یک ماه تعطیل خواهند بود در صورت وقوع اتفاق غیر منتظه در خونه ی خودتون بمونید و با شماره ی ۱۴۹ تماس برقرار کنید و در اخر از خانواده ی هفت قربانی دیگه تقاضا میشه ارامش خودشون رو حفظ کنن پرونده ی هر هفت نفر در دست بررسیه
تلویزیون رو خاموش کرد و کنترل رو روی زمین انداخت سمت پسرکش چرخید و پوزخند زد ابریشم های اتشوارش رو از روبروی چشم های مشتاقش کنار زد
_ بیب انگار کل کشورو نگران کردی ... :)
سرگرد کنار دیوار بدن بی جون و بی پناهشو بغل گرفته بود و با تمام وجود خیره ی اون مرد بود
هیونجین قدم هاشو سمت طعمش کشوند و باعث شد فلیکس ترسیده بدنشو به دیوار فشار بده و سعی کنه از مرد دور بشه
_ نترس کوچولو .... چیزی نیست
همزمان با رها کردن کلمات نیشخند زد و باعث شد پسر نفساش سریعتر بشه
بالاخره روبروی پسر زانو زد و انگشت اشاره ی بلندش رو زیر چونش گذاشت
با فشار سطحی ای چونه ی لرزونش رو به بالا فشرد و سرشو کج کرد
_ بازی داره جالب میشه ... مگه نه ؟
چکیدن اول قطره ی اشک از چشمهای ترسیده ی سرگرد همراه با بوسه ی عمیقی شد که مرد روی لبای خشکیده ی پسر نشوند
_____________________________

پیشونیشو فشرد و نیم نگاهی به چانیول انداخت
پسر انگار که منظور زن رو از نگاهش فهمیده باشه جلو رفت و بدن زنونه اش رو توی اغوش کشید
دستشو اروم روی موهای کوتاه و سرمه ای رنگ سرگرد کشید
× قول میدم حلش کنی سرگرد ... خیلی زود ..
تیمسار خیره به انگشت کثیف شدش قدمی جلو برداشت و کارینا دستکش های سفیدشو توی سطل زباله ی اهنی انداخت
چانیول نگاه مبهمی بهشون انداخت و فشار ارومی به شونه ی دختر وارد کرد
× میخوای استراحت کنی ؟
^ نه ... باید بریم ژاپن
ریوجین با پایین ترین تن صدا بیان کرد و دوباره به شونه ی سرگرد تکیه زد
مینگیو : اونوقت باکدوم مدرک ؟ اوه اره ما فقط حدس میزنیم که اون توی ژاپنه
▪︎ قانون مثل یه تار عنکبوته ... میزان مقاومتش محدوده پس زنبورای قوی اونو پاره میکنن ولی حشره های کوچیک توش گیر میوفتن ...
وکیل بعد از بیان کردن جملش توجه همرو سمت خودش جلب کرد و تکیشو از میز اهنی زیر زمین گرفت
لوکاس دست به سینه سمت مرد چرخید
لوکاس : واضح حرف بزن سونگ شی
▪︎ خب ...
مرد نگاهشو از سرامیک های سفید کف اتاق گرفت
▪︎ کی مارو واسه یه سفر تفریحی به ژاپن منع کرده ؟
کارینا با هیجان لبخند زد و روی کانتر سفید رنگ نشست
کارینا : البته ... یه تحقیق و تفحس .... اونم توسط خودمون بعدشم یه تماس با پلیس ژاپن و اطلاع دادن مکان و بوم
دستشو که برای نشون دادن انفجار باز کرده بود بست و به عقب تکیه داد
کارینا : حالا کی پایست ؟
لوکاس نگاه مبهمی به الکس و مینگیو انداخت و چانیول خیره ی اون دختر شد و ریوجین دستشو توی جیبش فرو کرد
نامجون : آه مسیح خودت کمکم کن
دختر با ذوق خندید و دست راستشو که به شکل تفنگ در اورده بود سمت سرهنگ نشونه گرفت
کارینا : ضد حال بد عنق باید بمیری ... بنگ بنگ
چانیول لبخند بزرگی زد و لوکاس بلند زد زیر خنده تیمسار لبخند کجی زد و باعث شد مینگیو هم لبخند عمیقی بزنه
▪︎ ساکاتونو جمع کنین رفقا
^ بهتون بگما من اصلا حوصله ی هم اتاقی شدن با شماهارو ندارم
لوکاس : اثا دخترا باید برن تو یه اتاق
کارینا : اوی اوی نظر نخواستیم
افسر ماتساوا نگاه خاصی به اون ۹ نفر انداخت که حین حرف زدن از زیر زمین خارج میشدن
خب بنظرش اونا زیادی خفن بودن !
ادامه دارد ....
__________________________

هی چطورین ؟ دلم براتون تنگ شده بود :) خب اینم از این
اولا ک نگرخید و نترسید زیرا ک خداوند فیک خوان هارا دوست دارد و این همه ی این پارت نیست فقط بقیه ی متن هنوز ویرایش نشده ...
و خبر مهمممم و ویژهههه
این پارت کادوی تولد یکی از ریدراست :)
user47291295
تولدت مبارک کِرِنسیا >

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Jul 03, 2022 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

seductionWhere stories live. Discover now