{ 𝖓𝖊𝖜 𝖋𝖋 -14- " 𝖘𝖊𝖉𝖚𝖈𝖙𝖎𝖔𝖓 " }

353 46 16
                                    

توی راهروی پوشیده شده با سرامیک قدم های بلندی برمیداشت و اجازه میداد چانیول پشت سرش بدوعه
جلوی در اتاق مورد نظرش ایستاد و با تقه ی کوچیکی که به در زد واردش شد
بوی انسولین و خون توی بینیش پیچید
《 چی شاگردای عزیزمو اینجا کشونده ؟
ریوجین لبخند غیر ارادی ای به مرد زد و تره ای از موهاش که روی صورتش افتاده بود رو پشت گوشش روند
^ دارید سعی میکنید خجالت زده ام کنید ؟
× سلام کلونل
سرهنگ سرش رو چرخوند و به مرد جوان خوشقیافه ای خیره شد که جلوی در با پیرهن ابی رنگ پلیس ایستاده بود
《 میشناسم جوون ؟
چانیول تک خندی زد و قدمی جلو اومد
× من شاگرد سال اولیتون بودم .... سال ۲۰۱۰ سه سال قبل بانو ریو
اون پسر چه انتظاراتی داشت !
میخواست کمیسر از بین صد هزار دانشجویی که توی دانشکده افسری داشت اونو بشناسه ؟
《 به هر حال پسر جون ..... من استاد مبارزه به مثل اونسال بودم و از دیدنت خوشحال شدم .... چانیول
اسمش رو از روی اتیکتش خوند و به دختر خیره شد
^ میتونیم راجب مسئله ای صحبت کنیم ؟
مرد سر تکون داد
ریوجین بدون صبر روی صندلی نشست و کاغذهارو کنارش گذاشت
^ راستش کمیسر ما از یه وکیل برای حل پرونده کمک گرفتیم و اون بهمون راجب پرونده های سالای پیش توضیح داد پرونده های روانیای اینند سال اخیر که توسط روانپزشک ستاد درمان شده بودن یا نشده بودن .... به هر حال و خب ما تمام پرونده هارو خوندیم و
مرد بین حرفش پرید
《 چرا اون پرونده ها ریو ؟
دختر صندلیش رو جلو کشید
^ خب راستش ما متوجه شدیم که این یه پرونده ی عادی نیست فرد پشت صحنه قطعا ارتباطی با گمشده ها داره و یا اختلال روانی دامن گیرشه ولی مورد اول نبود ما تمام پیشینه ی هشت نفر رو بررسی کردیم و هیچ سو پیشینه ای وجود نداشت حتی در رابطه با هوانگ هیونجین که یه وکیله هیچ سو پیشینه ای نبود اون با موکلاش خیلی خوب کنار میاد !
《 ریو اینجوری نمیشه نتیجه گیری کرد فلیکس ... اون یه پلیسه یه مجرم با عفو مشروط یا حتی یه مجرم ازاد که قبلا پروندش زیر دست فلیکس بوده خیلی راحت میتونه واسش تقشه کشیده باشه
ریوجین ذهنش درگیر شد تا حالا به این بخشش فکر نکرده بود و حالا عصبی شده بود
چانیول خودشو کشوند وسط
× ولی یه مجرم هیچ وقت یه اشتباهو دوباره تکرار نمیکنه اونم یه عفو مشروطی .... نه حداقل توی کره و من خودم پرونده های زیر دست سرگرد رو بررسی کردم در کل ۱۲ تا پرونده ی خاص بود که مجرماشون یا اعدامی بودن یا حبس ابد بدون تخفیف
《 اوه شما جوونا واقعا تازه کارید ...
پیرمرد با خنده گفت و به چهره های گرفته ی اون دو نفر خیره شد
البته که درست میگفت یه پلیس ، یه وکیل ، یه دکتر همشون کسایی بودن که یه کینه کافی بود تا زندگیشون بیافته تو هچل و اونا فکر کرده بودن همینقدر راحت میشه یه مجرمو گرفت ؟
کلونل لبخند ارومی زد
《 حالا چی از اون پرونده ها دست گیرتون شده بود ؟
ریو انگار مجبورش کنن سوپ جلبک دریایی بخوره چهرشو جمع کرد
^ یه مشت چرت و پرت
《 سرگرد شین !
سرهنگ معترض صداش کرد و باعث شد اون دختر شاکی بلند شه
^ بله سرهنگ ؟ اخه خودتون ببینید دوساله دارم کار میکنم هیچی هنوز یاد نگرفتم یه پرونده چقدر م _
《 تو دوساله ریو ولی چانیول چی ؟ این ربطی به سابقه نداره واقعا به تجربه نیازه دختر جون حالا برام تعریف کن اومدی اینجا که چیکار کنی پس ؟
اون مرد مثل همیشه به شاگرد دردونش انرژی داد و متتظر شد
ریوجین نفس عمیقی کشید و یکی از کاغذها که از بقیه قدیمی تر بود رو بیرون کشید
^ ببینید کلونل توی این پرونده یه تصادف غیر عمد بوده ینی مجرم انقدر عصبی بوده وه باعث شده به تصادف غیر عمد پیش بیاد
مرد با ارامش خاصی لبخند زد نیازی به نبش قبر نبود اون از همه بهتر راجب اون پرونده اطلاع داشت
^ چوی ته سون با شریکش هوانگ کوانگ دعوای شدیدی میکنه و بعد توی جاده دعواشون بالا میگیره تا جایی که چوی توی لاین اشتباه قرار میگیره و با لی هونجو و همسرش تصادف میکنه
پرونده توی استرالیا و سیدنی تشکیل شده بود ولی طبق کاپیتولاسیون واگذارش کردن به دولت کره توی ارشیو اداره ی سیدا بود
چانیول لیوانش رو از پارچ اب پر کرد و بی دغدغه نوشید
مرد توی بهبه ی فکری ریوجین خودشو به اون راه زد
《 خب این چه ربطی به ما داره ریو ؟
دختر سرش رو ازروی کاغذ های قدیمی بلند کرد و نگاه نامفهومی به مرد انداخت
^ لی هونجو و همسرش ...... پدر و مادر فلیکسن کلونل ...
مرد اب پایین نرفته از گلوش رو سرفه کرد و سرهنگ بازهم لبخندی پر از حرف زد و سرگرد هنوزم کنار پنجره ی سرتاسری اتاق خاک گرفته نشسته بود و ریه های مریضش را دلداری میداد :)
_____________________

seductionWhere stories live. Discover now