تهیونگ آیدل مشهور و موفق دیوانه وار عاشقت بشه ولی روزگار و سرنوشت باعث بشه این عشق زیاد موفق نباشه
فکر میکنی اخر این عشق خوب هست یا بد
می تونی تا اخر راه به این سختی با تهیونگ باشی
شاید سرنوشت چیز دیگه ایی بخواد
بعد از چند ساعت گفت و گو ما رو تا دم در بدرقه کردن و سوار ماشین شدیم در حین راه هم حرف زدیم _ خیلی جای خوبیه جلوی یه هتل لوکس هست ادم های پولدار هم میان اونجا جلب مشتری میشه # اره راست میگی فردا بیایم اینجا رو مرتب کنیم باید صبح زود بیای که بعد از کار بریم درس بخونیم موافقی؟ _ اره خیلی هیجان زده هستم.
از زبان مت لعنتی ا/ت کجاییی صدبار بهش زنگ زدم ولی جواب نمیداد داشتم دیوونه میشدم درگیری مارتا رو باهاش شنیدم خیلی نگرانش بودم نکنه اتفاقی براش بیوفته شماره ا/ن رو هم که ندارم لعنتی باید مارتا حرف بزنم. رفتم سمت اتاق مارتا. بعد از چند بار در زدن مارتا در رو باز کرد لباس خواب پوشیده بود و تقریبا بدنش معلوم بود.
Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.
@ اووووو مت چه عجب از این طرف ها بیا تو ÷ باید با هم حرف بزنیم @ باشه. وارد اتاقش شدم معمولی بود طرح خاصی نداشت دیدم داره برای هر دوتامون شراب میریزه ÷ نمیخورم کار های مهمتری با تو دارم @ مت من تو رو میشناسم به شراب نه نمیگی که اخر نرم شدم و شراب رو از دستش گرفتم چند قلوپ خوردم @ خب میشنوم بگو چی شده ... وایستا نگو میخوای درباره ا/ت حرف بزنیم ÷ چرا باهاش درگیر شدی @ حقش بود اگه اون دوست کنه ایش نبود تا الان گوشه قبرستون بود. که یهو بلند شدم و بازوش رو گرفتم صورتش رو اوردم نزدیکم و دوباره توی لیوان شراب ریخت @ هِی مت من هنوز دوستت دارم ÷ پس چرا اون شب بهم خیانت کردی @ مت من اون شب مست بودم میدونی چقدر دنبالت گشتم کل دنیا رو گشتم تا اخر پیدات کردم ÷ مارتا دیر رسیدی خیلی دیر رسیدی که یهو شراب رو با یه قلوپ انداختم بالا دوباره ریخت و با اشوِ اومدم جلوم خوب بلد بود دلبری کنه @ مت من الان میخوامت ÷ ن...نه @ الان مستی کارم راحت تره تا منو تو مارتا و مت افسانه ایی بشیم مثل قدیما که لیوان رو از دستم گرفت و اروم دستش رو دور گردنم گذاشت و لباش رو روی لبام گذاشت لب های آشنایی بودن. خوب بلد بود بازی کنه با لبام. منم اروم دستم رو روی کمرش گذاشتم و همراهیش کردم واقعا به یه بوسه نیاز داشتم. که بعد گردش رو گزیدم. نالش داشت دیوونم میکرد @ مت. خودشه و اروم بند لباس خوابش رو باز کردم و لباس زیرش نمایان شد لباس زیر مشکی تضاد جالبی با پوست سفیدش داشت که اون رو پرت کردم روی تخت و لباسم رو در آوردم بعد شلوارم رو. اومدم روش و لباش رو دوباره مال خودم کردم اون هم از خدا خواسته همراهیم کرد و اروم بند سوتینش رو باز کردم سینه های درشت بیرون اومدن و بهشون حمله ور شدم موهام رو چنگ میزد و ناله میکرد @ آه مت که دیگه تاقت نداشتم و شورتش رو کن. و باکسم رو در آوردم. @ آه مت زود باش یکی شیم و من عضوم رو وارد کردم و هر دوتا با هم ناله کردیم صدامون کل خوابگاه رو گرفته بود. از زبان ا/ت من و ا/ن به کالج رسیدیم # من برم سوپر یه چیزی بگیرم از صبح تا حالا چیزی نخوردیم _ باشه تو برو منم برم خوابگاه # باشه مواظب خودت باش _ تو هم وارد کالج شدم و میخواستم برم طبقه بالا که از طبقه اول یه صدای ناله میشنیدم. آخه این صدا برای چی هست کنجکاو شدم صدا از اتاق اول میومد در یکم باز بود از کنجکاوی داشتم میمردم صدای آشنایی بود نه صدای مت نیست ا/ت امکان نداره. داشتم همش دعا میکردم که مت نباشه که دیدم مت داره به شدت به مارتا ضربه میزنه و هر دوتاشون دارن ناله میکنن. _ م...ت مممممتتتتتتتت یهو مت وایستاد ÷ ا/.....ت نه نه بزار برات توضیح بدم _ مردک بیشعور تو چه طور جرات کردی عوضییییییییییی بدو بدو رفتم توی راهرو که مت سریع لباس پوشید و اومد دنبالم ÷ ا/ت خواهش میکنم وایستا که وایستادم _ چیه؟ باز برای این هم توضیح داری بس کن مت بسههههههه خسته شدم میفهمی نه فکر نکنم بفهمی برو گم شو چون دیگه نمیخوام ببینمت داشتم نگرفتم که دستم رو گرفت ÷ نه نه ا/ت خواهش میکنم به دست و پات میوفتم نرو نرو که محکم زدم رو صورتش _ هیچ خیانت کاری تو زندگی من نقشی نداره و سریع رفتم طبقه بالا و رفتم توی اتاق محکم در رو بستم که ا/ن اومد. # واییییی دختر چی شده دو دقیقه نبودماااا _ ا/ن........ بهم خیانت کرد .......مت با مارتا بهم خیانت کرد # چییییییی؟ داری شوخی میکنی نه؟ _ اخه واقعا الان من دارم باهات شوخی میکنم که بهم نگاه کرد # منو ببخش عزیزم آخه از مت این کار ها بر نمیاد _ سریع تو اون کافه کار کنیم هق هق هق..... من دیگه خسته شدم # باشه عزیرم باشه من کنارتم باهم حلش میکنیم. تو خودت رو تخلیه کن من اون شب اینقدر گریه کردم که تو بغل ا/ن خوابم برد فردا صبح از زبان ا/ت منو ا/ن با هم بیدار شدیم چون امروز یکشنبه بود باز هم تعطیلی بود پس وقت داشتیم بریم کافه همه جا رو مرتب کنیم. از خوابگاه اومدیم بیرون که مارتا رو دمه در اتاقش دیدیم. _ا/ن میشه ما رو تنها بزاری # آخه.. _ لطفا # باشه فقط زود بیا مارتا اومد نزدیکم منم رفتم نزدیکش @ خب دیشب بهت خوش گذشت _ تیکه نپرون من قراره باهات حرف بزنم ببین مارتا من و مت اصلا با هم رابطه نداریم. توی جشن همدیگر رو بوسیدیم و همه فکر میکنن ما رابطه داریم از دید من ما رابطه نداریم @ اما دید مت برای من مهمه نه توی ایکبیری _ نگاه کن مارتا من دارم با ادب حرف میزنم اگه میخوای بی تربیت بازی در بیاری من برم @ به هر حال من دیگه نمیخوام تو رو ببینم نه او خوابگاه نه تو اون هتلی که مت اونجاست هیچ جا نمیخوام ببینمت _ نگران نباش شاید چند روز یا چند هفته دیگه منو نه تو خوابگاه نه توی هتل ببینی با مت خوش بگذره و رفتم @ هِی منظورت چیه؟ کجا میخوای بری هوووووی داشتم از کالج میومدم بیرون اشکام رو پاک کردم که یه وقت ا/ن نفهمه مارتا چقدر دلم رو شکونده هم مارتا هم مت. ا/ن خیلی فکر خوبی کرد. سوار ماشین شدم # نمیخواد اشکات رو پنهون کنی من یک ماه هست میشناسمت دختر مت با دوری از تو تقاص کارهاش رو پس میده بهت قول میدم واقعا با حرفش اروم شدم و اون هم ماشین رو روشن کرد. از زبان مت وایییی چقدر سرم درد میکنه. اینجا کجاست؟ باید برم ا/ت رو ببینم. چرا لباسم شلخته هست واییییی نه دیشب ا/ت ..... @ سلام بیبی بیا صبحونه لعنت بهت مارتا بلند شدم و یقیه مارتا رو گرفتم و کوبوندم به دیوار ÷تو چه غلتییی کردیییییی؟ @ مت بزار برات توضیح بدم منو تو قراره با هم باشیم ÷ تو چرا نمیفهمی من عاشق ا/تم نفهممم @ پس چطور دیشب باهم... ÷ خوب میدونی من مست بودم @ اما ا/ت همچین برداشتی نمیکنه ÷ میرم و بهش توضیح بدم @ اون اینجا نیست ÷ چی؟ داری چی میگی @ خودش بهم گفت گفت که دیگه اون رو نه تو هتلت نه تو خوابگاه میبینی که محکم زدم تو صورتش ÷ ببین اگه ببینم ا/ت ازم داره دوری میکنه ازم متنفر شده میام نابودت میکنم و بعد تمام وسایلم رو جمع کردم و رفتم. خدایا من چیکار کردم با قلب یه دختر بازی کردم ا/ت کجایی؟ دارم دیوونه میشم. لطفا برگرد ......بلاخره پیدات پیکنم بهت قول میدم.
از زبان ا/ت رسیدیم کافه. هتل رو به رو شلوغ بود خیلی دوست داشتم خودم رو یه روزی توی این هتل ببینم # این هتل بدجور دلت رو بردهااااا _ برو بابا نمکدون # چیه خب حقیقت رو میگم _ بریم که دیر شده. رفتیم داخل آقای استیو بودن ولی خانمشون نه. ¥ به به خانم ها آماده هستین # من که آماده هستم که دیدم پیشبند پوشیده و تِی دستشه _ دختر چقدر فرزی تو. # خب دیگه به درد کافه میخورم پس _ یعنی من به درد نخورم # شاید و من هم اومدم دنبالش بدو بدو کل کافه رو دور زدیم _ باشه.... باشه بابا ...... من تسلیم ¥ اگه بازی گرگ و بره تون تموم شده کار رو شروع کنیم که منم پیش بند رو پوشیدم و به کمک آقای استیو همه جا رو داشتیم تمیز میکردیم دستشویی خیلی کثیف بود که بعد از دو ساعت هم اون تمیز شد. از نشیمن بگیر تا کف کافه رو همه جا رو تمیز کردیم. تا ساعت ۷ غروب کارمون تموم شدو وقتی منو ا/ن نشستیم تازه فهمیدیم کافه چقدر قشنگه همه جا چوبی و به طور شیکی صندلی ها چیده شده بود. ¥ واییییی دقیقا مثل قدیما شده # یعنی قبلا ها کافه اینجوری بود ¥ آره. هیع یادش بخیر چقدر اینجا کار میکردم _ آقای استیو اینجا خیلی لوکسه من یه نظر برای تزئینش دارم # چی؟_ میگم چون این کافه قدیمی هست بیایم اینجا رو با وسایل قدیمی تزئین کنیم یه جورایی کلاسیک و فانتزی با هم # خب وسایل رو از کجا بیاریم = بیاین اینم وسایل منم خیلی هیجان زده هستم # ماشالله با این سن چقدر فعالین _ هی از نظر من ایشون هم خانم خیلی جوونی هستم = یکم یاد بگیر ازش که سه تایی خندیدیم. یک ساعت طول کشید تا وسایل رو هم بچینیم.
Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.
= خب بیاین یکم از شیرینی های من رو بچشین بيسکوئيت های مامان بزرگی برای ما آوردن که میتونم به جرات بگم یکی از خوشمزه ترین بيسکوئيت های دنیا هست # واییییی محشره راستی شما منو دارین = منو ما همش غذا های سنتی و قدیمی هست فکر نکنم کسی دوست داشته باشه این بيسکوئيت هم یکی از اون ها هست. _ اصلا منو رو تغییر ندین وایییی بازم داریم؟ ...... ¥ مواظب خودتون باشین فردا ساعت ۶ بیاین کافه برای شروع # چشم فعلا سوار ماشین شدیم _ وایییی کل بدنم درد میکنه تازه باید درس هم بخونم # چی میشه امرو نخونیم _ دختر فردا امتحان داریا # وایییی راست میگی این دفعه تو یادت اومد 🤣🤣🤣_ او شب هم با بدبختی تمام همش داشتیم درس میخوندیم
□□□□□□□ فینیششششش.... بهتون قول میدم پارت بعد تهیونگ و پسرا میان قولِ قول. DORY هیچ وقت سر قولش نمیکنه 🥲DORY عاشقته🥲