یونگی که با دیدن رفتارهای کیوت طور پسر لبخندی روی لبش اومده بود گفت''بیبی من که بهتر از اینا درستش میکنم ذوق کردن نداره."
-''یونگی ضدحال نباش چهرش که خیلی عالیه.."
با تعمل سری برای پسر کوچک تر تکون داد و شروع به تکه کردن استیکش کرد همه حرف هاش رو هم برای شوخی گفته بود چون میدونست جیمین برای کالکشن جدید مجبور بوده رژیم سختی بگیره. هرچند یونگی این چیزهارو درک نمیکرد و از نظر اون پسر کوچک تر خیلی نفس گیر و زیبا بود و نیازی به این چیزها نداشت.
تقریبا به اخرای شام رمانتیکشون رسیده بودن که یونگی چیزی رو روی شلوارش حس کرد و وقتی نگاهش رو به پایین داد با پای جیمین مواجه شد که جایی حوالی ران و ساق پاش در حرکت بود سرش رو کج کرد ولبش رو داخل دهنش چرخوند با نگاه سوالی به چشم های خمار و شیطون جیمین چشم دوخت.
جیمین لبش رو به داخل دهنش برد گازهای ریزی بهش زد و لب زد :"چرا غذا تو نمی خوری اقای مین گرسنت نیست.."
پوزخند ی صورت یونگی رو در بر گرفت و باهمون خنده کج جذاب سر تکون داد:"چرا می خورم "
و با حرف بعدش بلند شد و دست جیمین رو گرفت و به دنبال خودش کشید.
-'' ولی قبلش تورو..."
سوار ماشین لاکچری و تماما مشکی یونگی شدن . دراین بین که یونگی درحال روندن ماشین بود این شیطنت های جیمین بود که قرار بود شبشون رو به لِوِل بالاتری از خواستن و خواسته شدن ببره.
تعجب پسر کوچک تر وقتی زیاد شد که ماشین رو پارک شده زیر پل معروف نامسان دید.
و وقتی یونگی برگشت و دو دستش رو بالای سرش برد و اونجا پین کرد. غرق در ظلمات چشمان مستر بد اخلاق بود، که با کوبیده شدن لب های باریک و سرد مرد بزرگ تر تمام معادلاتش به یکجا فرو ریخت و به سیاهچال مغزش دایورت شد.
دست هاشو به دور گردن پسر بزرگ تر حلقه و جواب تک تک بوسه ها و مک هاشو داد.
وقتی برای نفس گرفتن کمی از هم فاصله گرفتن فضای ماشین خیلی گرم شده بود و این توفصل زمستون عجیب بود ولی نه برای این زوج عاشق.
یونگی جیمین رو به صندلی های عقب راهنمایی کرد و جمله ی تو خیلی زیبایی از دهنش نمی افتاد.
لباس های پسر مدلش رو با لطافت تمام از بدنش بیرون میکشید و جای هر کدوم رو بوسه ای میزد.
وقتی به اخرین تکه لباس پسر رسید. گفت:"جیمین خودت بهتر از هرکسی میدونی فقط دوس دارم روی تخت بزرگ وکینگ سایزم. یا هتل های پاریس به فاک بدمت چون لیاقتت کمتر از این نیست ولی امشب زیر ستاره های سئول و تو اغوش من به اوج میرسی."
YOU ARE READING
ㅁ~KARMA~ㅁ
Romanceکاپل:یونمـین ژانر :رومنس ,تا حدی جنایی ,اسمات ,امپرگ ,هپی اند خلاصه: پارک جیمین... پسریه بیست و چهار ساله... به درخواست خواهرش که میخواد همراه شوهرش به مسافرت بره، برای نگهداری خواهرزاده ش سوجونگ به جزیره ججو که اونا توش زندگی می کنن میره... مین یون...
~The end~
Start from the beginning
