2.Part 4

55 11 78
                                    


نارسیسیا و جیجی و نایل توی سالن انتظار نشسته بودند و منتظر اعلام شدن پروازشان بودند. سکوت معذب کننده ای در آنجا بر قرار بود. شان با بلیط ها و کارت های پرواز به سمت آنها آمد و با لبخند بزرگی بر لبانش به آنها نگاه کرد.

شان: از نشانم استفاده کردم بهمون بلیط فرست کلاس دادن.

جیجی: ایوللل

با شان های فایو زد و بلیط و کارت پروازش را گرفت. نارسیسیا زیر چشمی به او نگاه کرد و بلیط و کارت پروازش را چک کرد. 

شان: خیلخب بریم سوار شیم پرواز الان میپره.

بعد از تقریبا یک ساعت سوار هواپیما شدند. نایل زودتر از بقیه صندلی اش را پیدا کرد و بخاطر کنار پنجره بودنش از خدا تشکر کرد. کمربندش را بست و سرش را به پشتی صندلی تکیه داد. چشم هایش را روی هم گذاشت و چشم بندش را روی چشم هایش زد.

شان: ماساژ میخوای بیب؟

با لحن شیطون در گوش نایل زمزمه کرد و نایل از جایش پرید. چشم بندش را برداشت و نگاه پوکری به چهره ی خوشحال شان انداخت.

نایل: وات د فاک؟ مگه صندلی من و نارسیسیا کنار هم نبود؟

شان: اوه. خب الان یه همسفر بهتر و کمتر پوکر گیرت اومده. خوشحال باش بیب.

نایل: اولا انقد منو بیب صدا نزن. دوما من میخوام کنار نارسیسیا بشینم اصن.

کمربندش را باز کرد و از جایش بلند شد ولی شان دستش را گرفت و او را سر جایش نشاند و با جدیت نگاهش کرد.

شان: ببین نایل بین نارسیسیا و جیجی یکم اختلاف افتاده. الان قراره دو ساعت کنار هم باشن و بهترین فرصته که با هم دربارش حرف بزنن. جیجی اوضاش داغونه بخاطر اونم که شده تحملم کن.

نایل نگاه تخسی به شان انداخت و دستش را از دست گرم و بزرگ شان بیرون کشید. شان کمربند نایل را بست و آهی کشید و نگاهش را از نایل دزدید.

شان: من اصن تا آخرش حرف نمیزنم راحت باش.

نایل با دست هاش بازی کرد و نگاهشو بین شان و دستاش چرخوند.

نایل: جیجی واقعا نارسیسیارو دوست داره؟

شان به سمت نایل برگشت و توی چشماش زل زد.

نایل: اشکال نداره اگه حرف بزنی شان. به شرطی که زیاده روی نکنی باز.

شان با ذوق نگاهش کرد و لبخند زد.

شان: آره خب. من و جیجی رفیقیم اون از همون اول که پرونده رو بهش پیشنهاد دادیم عاشقش شد. همیشه پیش من حرفاشو میزد. میدونی جیجی آدمی نیست که حرفاشو توی خودش نگه داره برعکس نارسیسیا. اون همش از احساسش به نارسیسیا صحبت می کرد.

Remember Me [Z.M]Where stories live. Discover now