Part 9

68 14 104
                                    


نارسیسیا: نایل؟

زین و لیام نگاهی رد و بدل کردند و پسر جذاب آبی پوش قدمی جلو آمد.

نایل: عجب تصادفی. اون از دیشب و اینم از امشب.

نارسیسیا: تو....تو آیریش پرنسی؟

نایل با تعجب به نارسیسیا نگاه کرد.

نایل: هر کسی اینو نمیدونه.

نارسیسیا: من هر کسی نیستم. من نارسیسیا چگانوفم.

لحن متعجبش بلافاصله از بین رفت و لحن سرد همیشگی اش جایگزین شد.

نایل: پس تو هم.....

نارسیسیا: دقیقا. و این زینه. زین مالیک.ما باید خصوصی صحبت کنیم. لیام میشه لطفا به لویی بگی بیاد؟

لیام باشه ای گفت و با عجله به سمت هری و لویی رفت.

نارسیسیا: باید بریم یجای خلوت.

زین: اتاق من خوبه؟

نارسیسیا: عالیه.

لیام و هری و لویی با عجله به سمت آنها آمدند و با هم به سمت اتاق زین رفتند. زین در اتاق را قفل کرد و همه ماسک هایشان را از روی صورتشان برداشتند.

نایل: میشه ینفر بگه اینجا چه خبره؟

لویی پوکر به نایل نگاه کرد و رو به نارسیسیا گفت

لویی: این همونی نیست که دیشب بجای اینکه بیای بیمارستان باهاش خوابیدی؟

نایل اخم کرد و نارسیسیا چشم هایش را چرخاند.

نارسیسیا: چرا همونه. این بحثو بیخیال شین لطفا. من یه نقشه ی جدید دارم.

نایل: ببخشید ولی میشه قبلش یکی منو روشن کنه؟

نارسیسیا پوفی کشید و همه ی جریان رو برای نایل تعریف کرد و نایل بی چون و چرا درخواست نارسیسیا را قبول کرد. 

نارسیسیا: خیلخب نقشه اینه. پلیس فدرال فکر میکنه برای اینکه بهتر بتونیم دادگاهو قانع کنیم باید در حین ارتکاب جرم دستگیرشون کنیم. طبق اطلاعاتی که من از پدرم به دست آوردم قراره بزودی یه محموله ی سلاح گرم به دستشون برسه کی؟ کجا؟ مشخص نیست. و این چیزیه که عضو جدیدمون باید ازش سر در بیاره.

نایل: یسوال. از اونجایی که من تا یه سال پیش دستیار پدرم بودم توی پرونده هاش پای منم گیره؟

نارسیسیا: خیر پلیس فدرال قول آزادی به اونایی که همکاری میکنن داده.

هری: بعدش چی؟

نارسیسیا: هیچی ما آدرس و زمانو به اونا میدیم و اونا پدرامونو میندازن هلفدونی.

لویی: یه حسی بهم میگه قرار نیست به این آسونیا باشه.

Remember Me [Z.M]Where stories live. Discover now