Part 19💫

4.5K 678 92
                                    

پارت قبلی چون بعد چند مدت برگشتم
خجالت کشیدم کاورای سمی بذارم😂
از این به بعد دوباره میذارم🤣

•••••••••••••••••••••

نامجون دسته‌ی چمدونش رو گرفت و منتظر جیمین موند که بهش برسه، جیمین با نفس‌هایی که به سختی از قفسه سینه‌اش بیرون می‌اومد به نامجون رسید و غرید:
- هیونگ پاهای من رو با پاهای دراز خودت مقایسه می‌کنی اینقدر سریع داری راه می‌ری؟

نامجون با حالت متعجبی داد زد:
+ خیلی بی‌شرمی پارک جیمین من یک ساعته اینجا ایستادم، به من چه که تو اونجا داشتی با یه امگا لاس می‌زدی.

جیمین با لحن تاکیدی رو به آلفا گفت:
- هیونگ لاس نمی‌زدم فقط شماره‌اش رو پرسیدم و گفتم دختر خوشگلیه.

نامجون پوکر به شیطان دوم زندگیش نگاه کرد:
- پشم‌های لاس نزدن رو جابه‌جا کردی مردتیکه هورونی.

بتا چشم‌هاش رو ریز کرد و بالاخره با صدای بلندی داد زد:
- من هورونیم هیونگ یا تو که هر شب به یاد همکارت جق میزنی؟ حالا که اینطوریه تو هم جقی هستی.

پسر بزرگ‌تر سریع خودشو به جیمین رسوند و با هر دو دستش دهن جیمین رو گرفت:
+ فقط خفه‌شو باشه؟ فقط خفه شو و آبرومون رو نبر.

جیمین ابرویی بالا انداخت و بعد با بدجنسی تمام لیسی به کف دست نامجون زد که مرد از سرجاش پرید و با چندشی به دستش خیره شد، این‌قدر از بزاق دهن یک نفر اون هم با یه لیس غیرقابل باور بود. چشم غره‌ای به پسر رفت و زودتر از جیمین به سمت تاکسی حرکت کرد، پسر بتا هم همراه با نیشخندی پشت سر آلفا حرکت کرد.

نامجون تاکسی گرفت و همزمان با جیمین توی ماشین نشستند، آدرس ویلای تهیونگ رو دادند و منتظر شدن تا به مقصد برسن، البته اون‌ها نمی‌دونستند چی در انتظارشون هست.

یونگی کلید انداخت و جلوتر از جین وارد ویلا شد، جین با صدای بلند پرسید:
- تهیونگ چی گفت؟

یونگی هم به تقلید از جین با داد جوابش رو داد:
+ گفت رفتن بیرون یکم خرید کنن ما بریم استراحت کنیم.

جین بعد از روشن کردن چراغ‌های خونه نیم‌نگاهی به سالن انداخت، پارچه‌های سفیدی روی وسایل خونه بود و گرد و غبار خونه چیزی نبود که نشه انکارش کرد، با صدای آرومی پرسید:
- یکم مشکوک نیست؟

+ از چه نظر؟

یونگی بی‌خیال پرسید و روی یکی از کاناپه‌ها خودش رو انداخت.

- اینحا مثل خونه‌هایی هست که انگار چهال‌ساله کسی نیومده بهش سر بزنه.

یونگی هم بعد از این‌که کمی به اطراف نگاه کرد و متوجه گرد و غبار گرفته شده روی وسایل شد، با اخم و لحن عصبی گفت:
+ الان خیلی وضعیت مشکوکیه، ولی نقشه چیه؟

My little moon|VK|Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin