Part 16💫

5.3K 757 158
                                    

دلتون برای کاورام تنگ شده بود ایا؟ 😂 من برگشتم

_______________

تهیونگ با دیدن اشک‌های مظلومانه امگا احساس کرد قلبش مچاله شده، ماشین رو به سرعت کنار زدو کمربندش رو باز کرد، جونگکوک رو روی پاهاش نشوند و اشک‌های مروارید مانندش رو انگشت شصتش پاک کرد، دست‌هاش رو دور صورتش گذاشت و فشاری به لپ‌های نرمش وارد کرد که باعث شد لب‌های پسر غنچه‌ای بشه، بوسه ‌ای روی اون دو تا پاستیل گذاشت و با لحن مهربونی گفت:
- بیبی آروم باش، ددی اینجاست، اون حالت رو خوب می‌کنه.

جونگکوک بینیش رو بالا کشید و سرش رو توی گودی گردن تهیونگ برد، رایحه آرامش‌بخش شکلاتش رو استشمام کرد تا از تشویش و درد بدنش کمی هم که شده خلاص بشه. آلفا کمر جفتش رو نوازش کرد و بوسه‌ی ریزی روی لاله‌ی گوشش گذاشت، جونگکوک ناله کرد و باسنش رو روی پایین تنه آلفا تکون داد، و از برآمدگی زیر باسنش آهی کشید؛ البته تهیونگ ضعیف‌النفس نبود که با یک حرکت از طرف جونگکوک تحریک بشه فقط یکم فورمون‌های اغواگر جفتش روی بدنش تاثیر گذاشته بود. تهیونگ کمر جونگکوک رو گرفت و به دیکش فشارش داد، جونگکوک با ناله خطاب به مرد گفت:
+ ددی زودباش، من می‌خوامت همین الان.

تهیونگ هومی کرد، و سرش رو جلو برد و بوسه خیسی رو با امگای هورونی شروع کرد. توی فضای ساکت ماشین صدای برخورد زبون‌هاشون فقط به گوش می‌رسید، حتی از دور هم جنگ بین زبون‌ها آشکار بود، تهیونگ مهلتی به امگا نمی‌داد و فقط قصد داشت با زبون نرمش دهن پسر رو مزه کنه. آلفا دستش رو از قوس کمر زیبای امگاش پایین برد و به باسنش رسوند، چنگی بهشون زد که صدای ناله بلند جونگکوک توی دهنش خفه شد، امگا خودش رو روی دیک مرد تکون داد تا هرچه زودتر بتونه به خواسته‌اش برسه. با بی‌میلی لب‌هاشون رو از هم جدا کردن و مثل دو گرگ گرسنه به صورت‌های هم خیره شدن تهیونگ پیشونیش رو به پیشونی بیبی کوچولوش چسبوند و با صدایی که بخاطر تحرکشون خش‌دار شده بود گفت:
- دال فیس مطمئنی می‌خوای سکسمون توی ماشین باشه؟

+ آره ددی، دارم این درد داره دیوونم می‌کنه.

تهیونگ نیشخندی زد و سرش رو توی گردن پسر فرو برد، خب می‌تونست یکی از فانتزی‌هاش یعنی سکس توی ماشین با جونگکوک رو تجربه کنه. شروع کرد به گذاشتن لاومارک‌های متعدد روب ترقوه و گردن سفید پسر که الان با مارک خودش تزیین شده بود، جونگکوک به موهای آلفا چنگ زد و اون رو به خودش نزدیک تر کرد تا بیشتر بتونه از گرمای بدن جفتش استفاده کنه. مرد بعد از گذاشتن چند تا بوسه دیگه روی گردن امگا ازش جدا شد و با عجله تیشرت جونگکوک رو در آورد، امگا همبا عجله و دست‌های لرزون پیراهن دکمه‌دار تهیونگ رو در آورد و به کناری انداخت، آلفا با کف دست از پهلو تا سینه‌های پهن پسر دست کشید و اون‌ها رو در دل ستایش کرد، سرش رو جلو برد و بوسه خیسی روی لاله گوش امگا گذاشت و با صدای بمی گفت:
- اونقدر زیبایی که می‌خوام ببرمت روی ماه تا ابد با هم تنها زندگی کنیم، ماه کوچولوی من.

My little moon|VK|Where stories live. Discover now