part12

2.2K 220 18
                                    

"""""""""""""""""""""""""""""
جیمین و یونگی بیرون اتاق منتظر دکتر نشسته بودن و جیمین طبق معمول درحال جوییدن ناخوناش بود وقتی دکتر از اتاق بیرون اومد به سمت جیمین و یونگی رفت و گفت
: الان حالش بهتره ، ببینم شما میدونید که کی این کارو باهاش کرده
جمین و یونگی سر تکون دادن و دکتر ادامه داد
: میدونید که شخصی که این کارو کرده سادیسم داره ؟
یونگی با تعجب گفت :‌ چی ؟ سادیسم داره؟
دکتر:خب مثل اینکه خودشم نمیدونه ، بله سادیسم داره این مدل شکنجه ها رو فقط یه آدم سادیسمی میتونه انجام بده ، به نظرم پیش روانپزشک ببرینش ،
و بعدم قدم هایه آهستشو به سمت راه رو کج کردو رفت .

یونگی نمیدونست که باید به حرف اون دکتر اعتماد میکرد و تهیونگ رو پیش یه روانپزشک میبرد یا اینکه نه ، اما خب دلیل قانع کننده ای هم برایه اعتماد نکردن به حرف دکتر نداشت پس تصمیم گرفت اول با نامجون در میون بزار ،
+هی موچی خوشمزه ، خوبی؟
جیمین که حالا تقریین انقد ناخوناشو جوییده بود که از کناره ناخونایه کوچولوش خون میومد نگاهی به انگشت هایه کوچولو و تپلش کرد و بعد نگاهشو به یونگی داد که یونگی بی مقدمه لبایه پف کرده جیمین و به دندون گرفت و شروع کرد خشن و از رویه نیازی که جیمین بشدت حسش میکرد بوسیدنش واسه نفس گرفتن از هم جدا شدن ، جیمین به چشمایه پر از نیاز یونگی نگاه کردو گفت
- میدونم یونگی خیلی وقته باهم نخابیدیم اما .. الان نمیتونم کوک و تنها ولش کنم
+زنگ میزنیم جین بیاد
-اوهههه نههه من یادم رفت به جین هیونگ خبر بدم . وای اون الان از شدت نگرانی سکته کرده
جیمین از رویه صندلیش پا شد و رفت تا به جین زنگ بزنه یونگی نگاهی به شلوارش که تقریبن دیک هارد شدش مشخص بود کردو گفت
+ آخه الان جاش بود ؟؟ امیدوارم جین بیاد
جیمین به سمت صندلی رفت و روش نشست ، البته ناگفته نماند که متوجه وضعیت یونگی شده بود پس تصمیم گرفت تا وقتی جین بیاد اذیتش کنه ، دستاشو رو رون یونگی گذاشتو همونطور که به سمت دیکش میبرد برگشت نگاهش کردو گفت
- به جین هیونگ گفتم ، اونم گفت نمیتونه بیاد و فردا واسه مرخص شدنش میاد
وقتی جملش تموم شد دیک یونگیو تو دستش گرفت و یه فشار ریز بهش وارد کرد ، یونگی چشاش قده یه گردو شده بودو با این حرکت جیمین یه آه پر از شهوت از دهن نیمه بازش خارج شد که جیمین پیچش زیر دلشو احساس کرد ، خب خودشم میخاست ، اون دیک لعنتی که تو دستش بودو میخاست ، یه فشار دیگه به دیک یونگی وارد کرد و دستش و کشید ، لباشو با زبون صورتیش خیس کردم و زبونشو از داخل به لپش فشار دادو یه چشمکی به یونگی زد ، یونگی ام مثل پسرایه شونزده ساله هورنی داشت با دهن باز به حرکات جیمین نگاه میکرد به حال خودش اومدو دستی به صورتش کشید اومد حرفی بزنه جیمین از قصد خم شد تا مثلن چیزیو از زمین برداره که تنها قصدش این بود که اون هلو رو در معرض دید یونگی قرار بده تا وضعیتو براش سخت تر کنه که به خاستشم رسیده بود ، وقتی دوباره سر جاش نشست جینو دید که داشت سمتشون میدویید چشمایه یونگی با دیدن جین برقی زدو سریع از جاش پا شد که یاد دیکش افتاد پس کاپشن جیمینو از رو صندلی برداشت و انداخت رو دستش و طوری دستشو گذاشت جلوش تا کاملن اون هیولایه زیر شلوارش پوشونده بشه جین همونطور که نفس نفس میزد گفت
- یونگی .. دیدمش.. نمیخاد بپوشونیش .. الانم بدون حتی گفتن یک کلمه گورتونو از اینجا گم کنید عوضیایع هورنی (بچه ها من انقد واسه این یه تیکش خندیدم احساس چسخول بودن بهم دست داده 😐😐😐😐واقعن خنده دار نیست اما من پنج دقیقه به خاطره تصورش خندیدم 😐😂همین الانم دوباره خندم گرفت )
یونگی که انگار منتظر تایید جین واسه رفتن بود واقعن بدونه هیچ حرفی دست جیمینو کشیدو تقریبن میشه گفت به سمت ماشینش پرواز کرد
خب اون موچی کوچولو جز خوردن کردن هم داشت و اون یک ماه از حس کردن اون سوراخ بهشتی محروم شده بودوقتی به ماشینش رسید جیمنو رو صندلی هل دادو درو بست و بعدش به سمت صندلی راننده رفتو نشست و در عرض ده ثانیه ماشین با صدایه بدی شروع به حرکت کرد.
-یونگی تو که انقد هورنی شدی چرا تو ماشین انجامش ندیم؟
-بیبی چون من نمیخوام اذیتت کنم و واقعن بعد از یک ماه نیاز به یه سکس درست حسابی دارم
جیمین بدون هیچ حرفی دستشو رو دکمه شلوار یونگی گذاشتو بازش کرد تا دستش راحت تر بره تو باکسر یونگی و بعدش دستاشو گذاشت تو باکسر یونگی و انگشتایه تپل و کوچولوشو (دقت کردین کلن اصرار دارم هی یاد آوری کنم انگشتایه جیمین تپلو کوچولوعع😂) دور دیک یونگی حلقه کرد ،یونگی از حس دستایه جیمین دور دیکش ناله ای کردو به جیمین هشدار داد
+ بیبی من واقعن نمیخام تصادف کنم و بمیرم ، حداقل قبل از اینکه بکنمت
جیمین خنده ای کردو اومد دستشو از تو باکسر یونگی در بیاره که یونگی دستشو گرفتو و چشماش مثله پیشی شدو گفت
+نه ،نه ، باشه فقط تکونش نده
جیمین دوباره خندش گرفت ، اما به حرف یونگی گوش نداد و خیلی نامحسوس و خیلی خیلی کم به دیک یونگی فشار وارد میکرد ، خب نمیتونستی چیزیو که خیلی عاشقشه فقط تو دستش نگه داره و کاری نکنه ،
+فااااکک چرا مسیر انقد طولانی شده
یونگی دوباره غر زدنش شروع شده بود و جیمین تو این مواقع فقط میخندید
(هعیییییییی یهو یاد این افتادم که جیمین به یونگی گفت بیبییییییییییییی😭😭😭😭هقققققققق😭😭😭😭😭دیدیننننننننننن یونگی بیبی جیمینه😭😭😭😭😭بیبییی جیمینههههههه میفهمینننن😭😭😭😭😭بیبی جیمنه 😭)
بلاخره به خونه رسیدن و جیمین تا یونگی ماشینو پارک کنه از ماشین پیاده شدو به سمت خونه رفت داشت پیراهنشو در میاوردکه یونگی اومد تو خونه و با اخم به سمت جیمین رفت و دستشو از رو لباسش کشیدو گفت
+صد بار بهت میگم تو کارایه من دخالت نکن
و شروع کرد به باز کردن دکمه هایه جیمین و به سمت لباش یورش برد انقد لبایه جیمین و محکم میمکید که انگار قصد داشت روح جیمینو از لباش بیرون بکشه و وارد خودش کنه تا واقعن یکی بشن جیمین احساس میکرد هر لحظه امکان داره به خاطر اون مکش هایه یونگی که جز ناله کردن اجازه نمیدادن کار دیگه ای بکنه لباش بترکن ،یونگی بلاخره از لباش دست کشیدو به سمت گردن سفید دوسپرش که جز یه فرشته چیز دیگه ای نمیتونست باشه رفت و شروع کرد به مارک کردن گردن جیمین
بالاخره باز کردن دکمه هایه جیمین تموم شدو یونگی با شدت لباسو از تن جیمین بیرون کشیدو به سمت نا کجا آباد پرت کرد و از مارک کردن گردن جیمین دست کشید و انگشت شستشو رو نوک نیپل صورتی جیمن گذاشتو به صورت دایره وار روش میکشید ،بعد از اینکه چنبار این حرکتو انجام داد جیمین رو تخت پرت کردو روش خیمه زدو نیپل هایه مورد علاقشو به دندون کشید و با تمام سعیی که میکرد تا اونارو گاز نگیره ناله هایه پشت سر هم جیمین تلاششو بی نتیجه میکرد و باعث میشد با تمام توانی که داره دندوناشو همونطور که نیپل جیمین مابینش قرار داره بهم چفت کن و تهش هم موهاش بود که توسط دست جیمین کشیده که نه کنده میشد ، یونگی بیخیال نیپل هایه جیمین که حالا حسابی کبود شده بود شد و بعد از لیسی که به کبودی ها زد بوسه هایه ریزی رو شکم جیمین میزاشت و به سمت دیک هارد شده جیمین میرفت تو یه حرکت اول تیشرت خودشو از تنش خارج کرد و بعد به سمت دکمه جیمین رفت و شلوارو باکسر جیمینو همزمان از پایه جیمین در آورد، دستشو نوازش وار رو دیک جیمین میکشید باعث میشد نفس هایه جیمین هر لحظه سنگین تر بشه و ناله هایه بیشتری بکنه ،بوسه ریز اما خیسی رو کلاهک دیک جیمین گذاشت و لیسی به سوراخ رو دیک جیمین زد ، کلاهک دیک جیمینو تو دهنش گذاشت و با زبونش به سوراخش ضربه میزد جیمین لگنشو به سمت بالا حرکت داد و به یونگی فهموند که نیاز داره تا اون مقدار بیشتری از دیک جیمینو تو دهنش جا بده بعد از چند بار بالا پایین کردن لباشو با صدایه بلندی از دیک جیمین جدا کردو شلوار و باکسر خودشو در آورد دوباره رو جیمین خیمه زدو و شروع کرد به بوسیدن لبایه متورم و کبود جیمین تو یه چشم بهم زدن جیمین جاهاشونو عوض کردو لباشو از لبایه یونگی جدا کردو به سمت دیک یونگی رفت
-اوه ببین یونگی کوچولو چقد سفت شده ، واسه من سفت شدی مین یونگی؟ ها؟
+آره بیبی،الانم اون دهن فاکیتو باز کن که به گرماش احتیاج دارم (به دل نگیرین آگوست دیع دیگ بیشتر از این ازش انتظار نمیره😂)
جیمین لیسی به به دیک یونگی زد
-اومممم..باشه
و بعد کل دیک یونگیو تو دهنش جا داد و شروع کرد به یه بلو جاب فوق حرفه ای و همونطور که دیک یونگیو میک میزد خودشو انگشت میکرد وقتی احساس کرد آماده شد دیک یونگیو از دهنش خارج کردو یه ضرب رو پاهاش نشست یونگی ام که انتظار این حرکت جیمینو نداشت آه عمیقی کشید
+آهههههه... i feel so good ( نمیدونستم واقعن معادل فارسیش همینقد هات هست یا نه پس تصمیم گرفتم همون انگلیسیشو بنویسم😁)
-اههههه....تو واقعن گن.....
حرفش با شروع ضربات یونگی که هر لحظه عمیق تر میشد نصفه موند و شروع کرد به ناله کردن
یونگی از تصویری که جیمین براش ساخته بود احساس میکرد هر لحظه هارد تر میشه تصور کنید جیمین با دونه هایه عرقی که از پیشونیش به سمت شقیقش سر میخورن و اون سرشو به سمت عقب پرت میکنه و اون لبایه متورم صورتیش که نیمه بازن چقدر میتونه سکسی باشه،یونگی که کنترلشو از دست داده بود جیمینو از رویه پاش بلند کرد و جیمین آهی از خالی شدن سوراخش کشید و بلافاصله پشتش تو تشک نرم فرو رفت و یونگی پاهاشو از هم باز کردو بین پاهاش نشست و ازش خاست تا کمرشو بالا بیاره

(بچه ها واتپد بیشعور عکس و سانسور میکنه شما اسم پوزیشنو سرچ کنین میبینین چجوریع . بوس به کلتون )
(پوزیشن پل)

و بعد شروع کرد به زدن ضرباتی که جیمین رو به اوج لذت میرسوند این دقیقن پوزیشنی بود که یونگی خیلی راحت پروستات جیمینو پیدا میکرد و بهش ضربه میزد بعد از چند ضربه جیمین گفت
-آههههه.یون.....گی...من.من دارم میام
+بیا بیبی آه ... بیا ..برایه من بیا
همین چند کلمه کافی بود تا جیمین با فشار رو شکم خودش خالی بشه یونگی ام بعد یه ضربه غرش (واقعن یه غرش رو تصور کنید😑 ) بلند و مردونه ای کردو جیمین مایه گرمی رو تو خودش احساس کرد ، یونگی با احتیاط دیکشو از سوراخ جیمین خارج کرد و از بین پاهایه جیمین کنار اومد ، جیمین به آرومی کمرشو رو تخت گذاشت ، یونگی جیمینو بغل کردو پیشونیشو بوسید
+مرسی بیبی تو بهترینی
-و همینطور تو
همونطور که با لبخند به چشمایه هم زل زده بودند به خواب عمیقی فرو رفتن

++++++++++++++++++++++++++++

بچه ها ببخشید بابت تاخیر 😢😢😢میدونم بد قولی کردم اما تقصیرع من نبود این وات پده دیکی لج کردع بودو هرکاری میکردم آپ نمیشد 😭😭😭😭
حالا که آپ شده 😆😆
دوستون دارم بوستون دارم
و باز هم نیاز به کامنت دارم و دوس دارم مشکلات قلمم وبهم بگین بچها
💙💛

Life or slavery ?Where stories live. Discover now