Chapter 12

255 50 2
                                    

زمین خاکی دایره ای نسبتا بزرگی بود که دور تا دور اون جایگاهی برای نشستن تماشایی ها تعبیه شده بود .

چان زنجیر قلاده بک رو باز کرد ازش فاصله گرفت،درست وسط زمین،روی تخته س نگ نسبتا بزرگی که  اونجا قرار داشت نشست؛شلاق رو روی رون پای چپ و سرنگی که به همراه داشت رو روی رون پ ای راستش گذاشت .

چند لحظه ای مکث کرد و قبل از انجام هر کاری به بدن برهنه بک که زیر نور خور شید جلوه دیگه ای پیدا کرده بود خیره شد،از نوک پا تا موهای بهم ریخته ای که جلوی چشم هاش رو گرفته بودن .

جعبه  سیگار و فندک رو از داخل جیب شلوارش دراورد .

-بیارینش.  

بلند فریاد زد،صداش چان توی میدون خالی  بارها اکو شد .

بک صدای کشیده شدن زنجیری فلزی  روی خاک رو از پشت سر شنید،به سمت صدا برگشت .

پسرکی حدودا پونزده یا شونزده ساله بود که لنگ لنگان به دنبال مردی که زنجیر قلاده اش رو میکشید حرکت میکرد. برای لحظه ای کوتاه پسرک با بک چشم تو چشم شدن،احساساتی که در ثانیه ای گذرا بین اون دو نفر رد و بدل شد در سه جمله کوتاه خلاصه میشد.  

مرد زنجیر قلاده رو کشید و لگدی محکم به زانو پسرک زد،روی زمین خشک و خاکی روی دو زانو افتاد .

چان با دیدن پسرک سری به نشونه تایید تکون داد و مرد رو مرخص کرد .

چان دوباره به بک نگاه کرد،همچنان با فاصله از اون ایستاده بود و حرکتی ن میکرد.  

کمی به جلو خم شد و با انگشت شصت خون ی که از گوشه لب های پسرک جاری بود رو پاک کرد .

-میخوای ازینجا بری؟  

پسرک رو سرش رو بالا اورد و به انگشت شصت چان کهصورتش رو نوازش میکرد نگاه کرد .

-اون پسری که اونجا ایستاده رو ببین،اگه اون رو بکشی،میزار م مثل یک انسان آزاد زندگی ک نی.چطوره؟ چان دستی روی سر پسرک کشید، فقط برای ا ینکه قبل از مرگش دوباره طعم محبتی هرچند کمرنگ و بی ارزش رو بهش چشونده باشه .

-پاشو پسر،برو بکشش .

پسرک به سختی بلند شد و با زانوهایی لرزان پشت به چان ایستاد. قطرات اشک کم کم از چشم هاش سر خوردن و زیر آفتاب درخشیدن. اون پسر احمق نبود،اما حداقل امیدوار بود که این شکارچی، مرگِ بدون دردی رو بهش هدیه کنه .

چان دوباره فریاد کشید.  

-بکشش .

برای دو طرف دستور صادر شد .

پسرک به سمت بک دوید،داد زد، گریه کرد و در اخر لبخندی مرموز .

کمتر از ثانیه  ای گذرا طول کشید،سر پسرک ا سیر دستان بک شد،گردنش شکست،بدون درد اضافی مرگ رو با آغوش باز پذیرفت.  

KATANA (SEASON1) Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ