Wolve [L.S]

By gayswillwin

120K 14.2K 2.2K

من آسیب دیده ام این زخم از بین نمیره و بزرگتر و دردناکتر از قبل میشه زنجیر اختیارم دست خودم نیست حمله کردن... More

توضيحات درباره ي داستان
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13
15
14
16
17
18
19
20
21
22
23
24
25
26
27
28
29
30
31
32
33
34
35
مهم مهم مهم
36
37
38
39
40
41
42
43
44
45
46
47
49
50
51
52 ( Last Chapter )
* اشاره به یه موضوع مهم *
داستان جدید

48

1.3K 175 38
By gayswillwin

ن_من نمیتونم پیتزا سفارش بدم چون این اقا حساسیت گرفته .....این خیلی چرته .

نایل غر زد و به زین چش غره رفت چون فکر میکرد این بخاطر زینه که نمیتونه پیتزا سفارش بده .

لویی به زین و نایل که عصبی بودن نگاه کرد ..... کی میخوان بزرگ بشن ؟......

ل_این چیزی نیست ک بخواین سرش باهم دعوا کنید نایل .

لویی گفت و به لیام و هری که غذاهای سفارشی رو سمت میزشون میاوردن نگاه کرد .

ز_ما دعوا نمیکنیم لو .....این فقط یه بحثه کوچیکه .

ن_موافقم ....فقط ....من نمیدونم چی بخورم وقتی پیزا نمیتونم انتخاب کنم .

نایل گفت و سرشو رو دستش که رو میز بود گذاشت .

ز_نایل .....میتونی از اسپاگتیه من بخوری و میتونی در کنارش چیکن هم داشته باشی .

زین گفت و دستشو رو شونه ی نایل گذاشت .

ن_نمیدونم ..... چرا پیتزا خوردن من باید باعث بشه تو حساسیتت بدتر بشه .

لی_اون به بوی پیتزا حساسیت داره نایل.

لیام گفت وقتی غذای زین رو جلوش گذاشت  .

ن_خیلی خب ....مثل اینکه همتون قراره روزم رو خراب کنید .

ه_نایل .....لطفا فقط غذاتو بخور و مثل این پیرزنای غر غرو رفتار نکن .

هری غذای لویی رو جلوش گذاشت قبل از اینکه شروع به خوردن کنه .

ن_من غر غر نمیکنم فقط دارم حرف میزنم .

ل_این جزوی از غر غر کردن به حساب میاد نایل.

ن_باشه ....باشه دیگه حرف نمیزنم .

نایل شروع به خوردن کرد و ساکت شد .

ز_خب چطور پیش میره ؟

زین از لویی پرسید وقتی به انگشترش اشاره کرد ..

ل_زین فقط چند هفته گذشته...

ه_ما باهم خوبیم .....میدونی؟ یجورایی عالییم .

هری به لویی که لبخند میزد چشمک زد و مشغول خوردن شد .

ه_شما بعد از ازدواجتون .....میدونی...اممم __

لی_اره هری ....اره ...تقریبا هفته ای یک بار سکس داشتیم .

لیام  حرف هری رو کامل کرد .

ه_اوه .

لویی قرمز شده بود .....

ز_شما چطور ؟ تا حالا چند بار سکس داشتین ؟

زین بدون هیچ خجالتی پرسید و به لویی نگاه کرد ....

لویی گرمی خون رو تو صورتش حس میکرد .

ل_م...ما ....امم....خب واقعیتش.....تا الان سکس نداشتیم .

زین ابروهاشو بالا انداخت و تقریبا دست از غذا خوردن کشید .

ز_چی؟ .....یعنی میخوای بگی تو این یک سال شما هیچ سکسی نداشتین؟

ه_نه .... ما میخوایم این رو تو جای خاص و بهتری انجام بدیم .

هری گفت وقتی کمی از اب تو لیوان خورد .

لی_این جای رویایی و خاص ....قراره کجا باشه ؟

ه_نمیدونم .....این یه سوپرایزه .

ز_واو .....کاش ماهم جلو خودمونو میگرفتیم تا قبل از ازدواجمون انجامش نمیدادیم لی .

زین گفت وقتی به لویی که گونه هاش به سرخی میزد نگاه کرد .

ل_خب ...چطوره بحث رو عوض کنیم ؟

لی_البته ..... چرا که نه .

ه_ آنه بهم گفت که نمیتونه تا هفته ی دیگه صبر کنه .

ل_اون خیلی زن خوبیه .

ه_جوانا هم زن خوبیه لو .

هری گفت و یادش اومد وقتی لویی اون رو به مادرش معرفی کرد و جوانا با زیبا ترین لبخندی که رو لبش داشت هری رو تو بغلش فشرد و اونا یک روز کامل رو با هم راجب بچگیه لویی و کارای عجیبش حرف زدن و لویی سعی میکرد جلو مادرشو بگیره اما جوانا میگفت که این حقه هریه تا بدونه چه دوست پسر شیطونی داره  .

ل_اره .....اون فرشتست .

لویی گفت و لبخند زد وقتی با حلقه ی تو دستش ور رفت .

ه_دارم فکر میکنم باید مادرامونو دعوت کنیم تا هم دیگه رو ببینن .

هری به زین و لیامو نایل و لو نگاه کرد تا عکس العملشون رو ببینه .

لی_اره ... فکر خوبیه .شاید اینجوری بیشتر همو بشناسن .

ز_من امادم ....میدونی که مادرم علاقه ی شدیدی داره برای پیدا کردن دوستای جدید .

ن_اره .... مادر منم خوشحال میشه .

ل_فردا چطوره ؟

لی_بهشون خبر میدیم .

اونا مشغول خوردن شدن تا وقتی که غذاشونو تموم کردن و از رستوران بیرون زدن تا یه چرخی به اون اطراف بزنن .

لی_من تو اون خونه پوسیدم لو ....

لویی دستاشو تو موهاش کرد و بهمشون ریخت .

ل_میخوای چیکار کنم ؟برات برقصم ؟

لی_خیلی بامزه ای ....

لیام با عصبانیت گفت .

ز_این چیزه عادی ایه چون شما تو یه روز بیشتر از ۵ بار با هم بحث میکنید .

ن_هری سرتو از اون گوشیت بیرون بیار ....حالم از هرچی گوشیه بهم خورد .

هری گوشی رو تو جیبش گذاشت و بدون اینکه جواب نایلو بده به راه رفتنش ادامه داد .

ل_اون جدیدا خیلی تو گوشیش محو میشه نایل ....این عادیه .

لویی گفت و به هری که زیر چشمی نگاش میکرد نگاه کرد .

ه_فقط یه چرخی تو نت میزنم ....خبر میخونم ....و بازی های انلاین رو دانلود میکنم و باهاشون خودمو سرگرم میکنم .

ن_اره .... اصلا پورن نگاه نمیکنی .

ه_خفه شو نایل .

لی_ تا وقتی لویی رو داره چرا سمت این سایتا بره ؟

ل_دهنتو ببند.

ز_لی راست میگه ......تو یکی از بهترین و خوش فرم ترین باسن ها رو بین مردا داری ...

ه_اون باسن خوش فرمش برا منه ...پس دهنتونو ببندید .

ن_شما خیلی گی اید .....چرا منم گی نشدم ؟

لی_چون گی بودن شدنی نیست نایل ....باید از زمان تولد اون حس رو داخلت داشته باشی .

ن_من حتی دوست دخترم ندارم ....نکنه من به هیچ چیز حس ندارم ؟

ه_اره ....هیچ گرایی ..... پوچ گرا ....چ میدونم ....

ز_نایل .....تو رو پیتزا کراش داری ...پس نتیجه میگیریم به پیتزا ها گرایش داری .

ن_اوه ..... گاد..... چرا تاحالا راجبش حرف نزدیم .

لی_بشین توی ماشین و این بحث رو عوض کن.

همشون سوار ماشین شدن و هری تصمیم گرفت رانندگی کنه ....

ن_من بستنی میخوام ....

ز_تو تازه غذا خوردی نایل ....

ن_من باید بستنی بخورم ....

ل_باشه ....هری نگهدار بره بستنی برا خودش بگیره .

ه_کارد بخوره به شکمت نایل ...چرا پر نمیشه؟

ن_چون این شکمه نایل هورانه عزیزم  .

نایل از ماشین پیاده شد .

لی_هیچوقت نفهمیدم چجوری این همه غذا رو تو شکمش جا میکنه .

ه_اون یه جای مخفی تو شکمش داره .... من مطمئنم .

نایل با یه بستنی برگشت و تو ماشین نشست.

ن_خب بریم .

گوشیه هری زنگ خورد و هری مجبور شد از ماشین پیاده بشه .

ه_آنه ست .....

درو بست و رفت تا با آنه حرف بزنه .

ل_اون مشکوک میزنه .

لی_منظورت چیه ؟ ..... چون با مادرش حرف میزنه مشکوکه ؟

ل_شما نمیدونید ... تو این یه هفته هی کلافه و پریشونه ......بیشتر وقتا هم سرش تو گوشیه و تا من میام گوشی رو کنار میزاره تا شک نکنم .

ز_اینجور که فکر میکنی نیست ....تو زیادی داری بزرگش میکنی .

ن_لویی راست میگه ..... منم چند بار اومدم کنارش بشینم که زود گوشیش رو خاموش کرد و چپوندش تو جیب شلوارش .

ز_شما نباید فضولی کنید ...شاید یه چیز خصوصی بین خودشو مادرش ....یا نمیدونم .....خواهرش باشه .

ل_اما اون هنوز خواهرشو از نزدیک ندیده ....پس چحوری شمارشو پیدا کرده و باهاش حرف میزنه ؟

لی_چیز عجیبی نیست ....شاید آنه داده باشه .

ن_اما جما هنوز نمیدونه که هری پیدا شده .... یعنی اون شخص صد در صد جما نیست .

ل_من دارم از کنجکاوی میمیرم ....باید سر در بیارم ...اما نمیدونم چجوری.

ز_سعی کن تو کاراش فضولی نکنی لو .....عروسیتون نزدیکه و من نمیخوام اتفاق بدی بیفته .

لی_زین راست میگه ... .این باعث میشه ازت دلخور بشه ...اگه فک کنه داری تو کاراش دخالت میکنی ممکنه عصبی بشه و همه چی خراب بشه .

ل_اوهوم ....بیخیال ....فقط نمیخوام بعد از عروسیمون چیز دیگه ای رو تحمل کنم ....چون واقعا نمیخوام زندگیم مثل این چند ماه به گند کشیده بشه ..... میدونید که چقدر اسیب دیدیم .

ن_اره .... لو ...ما نمیتونیم درک کنیم چون ما اونایی نبودیم که این اسیب رو دیدن ....این شما بودید که این همه چیزای کوفتی رو تحمل کردید ....

لویی سرشو تکون داد و روشو برگردونو چون هری داشت سمت ماشین میومد و صورتش یکم به قرمزی میزد .

ل_اون چش شده .

لویی زیر لب گفت اما حرفش با باز شدن در ماشین توسط هری قطع شد .

ه_ببخشید .....

هری گفت و لبخند زد ....اما این باعث نشد که لویی متوجه چشمای قرمزش نشه ...

هری بدون هیچ حرفی ماشین رو روشن کرد و سمت کوه حرکت کرد .

ه_لی....گفتی که از تو خونه موندن خسته شدی ....خب ....نظرم اینه که بریم کوه ...اونجا هوای خوبی داره و حوصله سر بر نیست .

لی_اوه خدا ...ممنونم هری ...واقعا داشتم تو اون خونه میپوسیدم ....

ز_اره ...موافقم .

ن_حداقل خبر میدادی اب  معدنی بگیرم .

ه_من گرفتم ... تو ماشین هست 

لویی حرفی نزد و فقط سرشو به شیشه تکیه داد و به بیرون نگاه کرد .

حس بدی داشت ....انگار که چیزی تو وجودش داشت اذیتش میکرد .

فقط سرشو تکون داد تا همه ی اون حس های بد رو از خودش دور کنه .

پس چشماشو بست  و نفس داغشو رو شیشه های ماشین فوت کرد .

Continue Reading

You'll Also Like

452K 59.2K 56
اسم فیک: full moon نویسنده: Armida وضعیت: فول آپ کاپل اصلی: کوکوی کاپل های فرعی: یونمین/نامجین/چانبک/... ژانر: امگاورس ,ومپایر ,تخیلی , اسمات,کمدی...
142K 21K 59
❌Complete❌ ژانر : اجتماعی _رومنس #1 stylinson #2 larry #3 louisandharry #20 onedirection &...💙💚 وقتی بین دوست داشتن و عشق فاصله ای نیست اما تفاوت...
38.1K 6.5K 45
هری :چرا انقدر اذیتم کردی؟؟ لویی : چون خودت بهم اجازه دادی... هری : ولی تو جون منی ، بخشی از وجود منی لویی : همینم بهم قدرت میداد !!! زمان آپ هر پنجش...
101K 13.2K 17
¤ Summary: کوک امگای یتیمیه ک شب ها ت بار ب عنوان بارتندر کار می‌کنه و دوست داره آلفاش رو پیدا کنه ... تهیونگ آلفای میلیونر مغرور و جذابیه ک تنها مش...