بالاخره هری از بیمارستان مرخص شد و اونا تو راه خونه بودن وقتی که گوشیه نایل زنگ خورد و نایل مجبور شد صدای اهنگ ماشین رو کم کنه .ن_جانم لیام ؟
ن_اروم باش .....میدونم .... میدونم ....یخورده دیگه میرسیم ....داد نزن لیام ....باشه
ن_الان میرسیم ..... چیزی نمونده .
نایل گوشی رو قطع کرد و سرشو با تاسف تکون داد .
ل_چی شده ؟
لویی گفت و دستاشو دور کمر هری گذاشت .
ن_هیچی ...لیام فهمیده نیستیم .....نگران بود .
ل_ناراحت میشه اگه بفهمه بهشون نگفتیم .
ه_چرا باید ناراحت بشه ؟
هری گفت و تکیشو از لویی گرفت .
ل_چون سر قرار با زین بودن و ما نتونستیم بهشون خبر بدیم چون نمیخواستیم قرارشون بهم بخوره .
ه_اوه پسر ....معلومه که ناراحت میشه .
ن_فقط نمیدونم چجوری قراره داد های لیام رو تحمل کنیم .
ل_نترس .....با ارامش بهش توضیح میدیم .... تازه زینم کاملا درکمون میکنه .....
یک ساعت بعد ......
ز_شما چه غلطی کردید ؟
زین داد زد و به جای زخم هری که داشت خوب میشد نگاه کرد .
ز_میدونید که لیام قراره این خونه رو رو سرمون خراب کنه .
ل_زین .... ما نمیخواستیم قرار شما دوتا رو بهم بزنیم .
_ببین .... سلامتیه دوستمون برا ما مهم تر از یه قراره که هر ماه میتونه تکرار بشه .
زین دوباره داد زد و به لویی که رو بروش ایستاده بود اخم کرد .
ه_هی .....من حالم خوبه ... فقط یه تیر کوچیک بود.
ز_کدوم احمقی بهت صدمه زد
ل_تروی .
زین گیج شده بود و چند بار پلک زد تا اروم بشه .
ز_ چرا باید اونکارو میکرد ؟
ل_زین .... نایل بهتون توضیح میده من واقعا دوست ندارم دوباره یادم بیارمش ....
ز_باشه ... شما برید بالا استراحت کنید ....قرار نیست زیاد راه بره اون تازه عمل شده .
و به هری که کنار پله ها ایستاده بود اشاره کرد .
لویی تایید کرد و سمت هری رفت و بهش کمک کرد از پله ها بالا بره .
زین سرشو چرخوند و به نایل که بیحال بنظر میرسید نگاه کرد .
ز_قراره همه چی رو به منو لیام توضیح بدی .
YOU ARE READING
Wolve [L.S]
Werewolfمن آسیب دیده ام این زخم از بین نمیره و بزرگتر و دردناکتر از قبل میشه زنجیر اختیارم دست خودم نیست حمله کردن و اسیب زدن به اطرافیانم قسمتی از وجودم شده من انسانی ام از جنس تاریکی گرگها به کسي رحم نميکنن ميکنن؟ حتی وقتی مقابل چیزی قرار بگیرن ازش...