T: ججججییییمممممییییینننننننن
JM: باز چت شده
T: دلم برا گوک تنگ شده... هیچکسو ندادم باهاش حرف بزنم و دوسش داشته باشم :(
JM: اگه اینقدر دلت براش تنگ شده چرا مثل آدم نمیری باهاش حرف بزنی
T: اول گفتی باهاش بهم بزنم و الان میگی برم باهاش حرف بزنم -_-
JM: کسی مجبورت نکرده بود حرف منو گوش بدی
T: زارت
JM: من هیچ مدرک مشاوره ای ندارم :)
T: آره ولی تو مشاور منی👉👈
------------------------------------
J: ته بیبی اگه میخوای میتونیم تو کافه گریت کت همو ببینیم
T: عاا اوکی کِی؟
J: هر وقت میخوای
YOU ARE READING
ᴍᴇʀᴄʜ |ᴋᴏᴏᴋᴠ
Fanfictionجونگ کوک یه خواننده سولو موفق با کلی طرفداره و کل زندگیش توی علایقش یعنی خوندن و رقصیدن خلاصه میشه. یه شب توی کافه اتفاقی یکی از همین طرفدارا ، یه پسر کیوت و خوشگل رو با سوییشرت خودش میبینه و تصمیم میگیره بهش شماره بده au/text/comedy ×من نیازی به نق...