فکر جونگ کوک(بازم) مشغول بود
T: شیش روز مونده تا جونگ کوکو ببینم
J: و....؟
T: تووو
نمیدونم شاید مجبور باشم دیوونه بازی دربیارم
J: واقعا
T: صبر کن!
برای چی؟؟
J: چی؟
T: اولش که با هم آشنا شدیم جونگ کوک شوهرم بود
J: آره؟
T: این ینی من دارم بهش خیانت میکنم TT-TT
این آدم برای این دنیا زیادی کیوته
J: دیگه منو اینجوری نترسون
T: عااوو گوکی نگران نباش رابطه ما خیلی قویه
J: -معلومه که هست-3
T: اون قسمت منحرفت برگشته
J: و تو واقعا عاشقشی
T: نیستم....
YOU ARE READING
ᴍᴇʀᴄʜ |ᴋᴏᴏᴋᴠ
Fanfictionجونگ کوک یه خواننده سولو موفق با کلی طرفداره و کل زندگیش توی علایقش یعنی خوندن و رقصیدن خلاصه میشه. یه شب توی کافه اتفاقی یکی از همین طرفدارا ، یه پسر کیوت و خوشگل رو با سوییشرت خودش میبینه و تصمیم میگیره بهش شماره بده au/text/comedy ×من نیازی به نق...