T: گوک
T: گوکی
T: کجایی تو!
T: گوک کارم مهمه
T: من باید بهت یه چیزی بگم
J: چی اینقدر مهمه که باید به من بگی؟
T: او مای گاد یادته گفتم جونگ کوک یجایی کنار مدرسه من رقص تمرین میکنه؟
J: آره یادمه
T: حالا میفهمم چرا همه میخوانش چون.. منظورم اینه تا حالا همچین قیافه ای دیدی؟
J: قیافه من خوشگل تره
T: جوک باحالی بود
T: حالا هرچی اون به من نگاه کرد، و بهم لبخند زد!!!!
T: خیلی خوشحالمJ: پس چرا وقتی حرف میزنیم خیلی خوشحال نیستی?
T: من خوشحالم که حرف میزنیم گوک
T: من بدون تو مدام حوصلم سر میرهJ: اییییی تو رو من کراش زدی
T: بخاطر همینه که هیچوقت ازت تعریف نمیکنم
J: او خب تو باید بیشتر انجامش بدی
T: به جونگ کوک برمیگردیم
T: اون خیلییی کیوت بود امیدوارم حالش خوب باشه مخصوصا بعد اون همه تمرینJ: مطمئنم که خوبه. ازون گذشته تمرینای سخت تر از اینو داشته
T: صصببررر کننننن
T: تو این چیزا رو از کجا میدونیییی؟؟؟
J: خب آممم اون باحاله و من طرفدارشم-
T: نه باباااا
T: چه سلیقه ای داری گوک 😻😻😻
J: عیسی مسیح چه غلطی کردم
J: اون اونقدر که فکر میکنی عالی نیست
T: آیگو گوک اشکالی نداره فَن همچین مرد همه چی تمومی باشی
YOU ARE READING
ᴍᴇʀᴄʜ |ᴋᴏᴏᴋᴠ
Fanfictionجونگ کوک یه خواننده سولو موفق با کلی طرفداره و کل زندگیش توی علایقش یعنی خوندن و رقصیدن خلاصه میشه. یه شب توی کافه اتفاقی یکی از همین طرفدارا ، یه پسر کیوت و خوشگل رو با سوییشرت خودش میبینه و تصمیم میگیره بهش شماره بده au/text/comedy ×من نیازی به نق...