J: هی
T: سلام
J: چیز جدید درمورد جونگ کوک نیست که لازم باشه بدونم؟
T: چیزی پست نکرده پس نه
J: ببخشید... بخاطر دیروز
T: عیب نداره همه روزای بد دارن ♡
T: نمیخوای بگی دیروز چی شده بود؟
J: -ناح ولی بوس میخوام -3
T: ها ها ها ها ها ها....... نه
J: یه روز میدیش
T: خوابشو ببینی گوک، باید تو خواب ببینیش
J: انجامش میدم، نگران نباش بیبی
(متوجه شدید دیگه؟ تو خواب... خوابِ اهم)
T: و گوک منحرف برگشته و آمادس!
J: من آمادم که عشقتو بهم اعتراف کنی
T: پس حالا حالا ها باید صبر کنی چون عشق من فقط مال جونگ کوکه
J: تو جونگ کوکو بیشتر از من دوست داری؟
J: بیشتر از دوست پسر آیدنت، گوک؟؟
T: بزار فک کنم
T: .....
T: آره
J: -آهه خشن بود ولی من بازم عاشقت میمونم -3
J: و اینکه تو نگفتی من دوست پسر آیندت نیستم🤠
T: اون چه قیافه ایه
J: اون بهترین دوست منه
J: سعی نکن بحثو عوض کنی
T: هههه تنها!
T: کدوم بحث-
J: -ولی من تنها نیستم من تو رو دارم -3
T: اوه مای گاد بس کن تو خیلی بامزه ای
J: -و تو واقعا دوسش داری -3
T: *آهه کشیدن
![](https://img.wattpad.com/cover/245425411-288-k482762.jpg)
YOU ARE READING
ᴍᴇʀᴄʜ |ᴋᴏᴏᴋᴠ
Fanfictionجونگ کوک یه خواننده سولو موفق با کلی طرفداره و کل زندگیش توی علایقش یعنی خوندن و رقصیدن خلاصه میشه. یه شب توی کافه اتفاقی یکی از همین طرفدارا ، یه پسر کیوت و خوشگل رو با سوییشرت خودش میبینه و تصمیم میگیره بهش شماره بده au/text/comedy ×من نیازی به نق...