part 28

1.3K 191 28
                                    

همون‌طور که پسر ریز جسه ی تو بغلشو می‌فشرد سعی میکرد تا جایی که میتونه عمیق نفس بکشه ،مثل گلی که درست وسط کویر بی آب و علف  روییده بود و تشنه آب بود ، چانبوم هم تشنه عطر تنی بود که سالها با احمق بودن خودش ازش جدا بود ، پسر توی بغلش انقدر لطیف بود که احساس میکرد مثل گلبرگ های رز مخملیه و اگه یکم دیگه بیشتر گریه کنه پر پر میشه ؛ دماغشو بالا کشید و شروع کرد به حرف زدن و سعی کرد تمام احساسشو برای کمی تحت تاثیر قرار دادن هوسوک خرج کنه .
+ نمی‌دونم حرفایی که قرارع بزنم قانع کننده هست برات یا نه ....نمیدونم حرفام باعث میشه که بازم کنار خودم داشته باشمت یا نه ....اما‌‌..اما میخام یه بارم که شده مثل یه مرد پای عشقم وایسم ... که به خاطر حرف مردم و با انگشت نشون دادناشون نرم آمریکا ...که فکر نکنم اگه با همجنسم ازدواج کنم بدبختش کردم ....که فکر نکنم با گذاشتن سر پوش روی عشقم و سرکوب کردنش میتونم خودمو راضی نگه دارم ...
کمی سکوت کرد تا رشته کلام دستش بیاد ، و هوسوکی که تمام این مدت ساکت تو بغل عشقش نشسته بود و با فین فین های کوچیکش اون سکوت و میشکست و با جون و دل گوش هاشو به صدای نرم و لطیف چانبوم سپرده بود ؛
+من رفتم ... اونشب بار و بندیلم و جمع کردم و رفتم پیش تهیونگ و بهش گفتم برای چندوقت از کره میرم و از همونجا ساپورتش میکنم ، بلاخره هک کردن چیز خاصی نبود که نتونم از اونجا انجامش بدم ..کلی اصرار کرد که چی شده اما خب وقتی جوابی نگرفت ادامه نداد و فقط گفت که برم ..بعد از اون شب که رفتم هیچ کدوم از روز های این چهار سال نبود که به فکرت نباشم ..  دوست داشتم ..میترسیدم ..میترسیدم از مردمی که اگه تو خیابون وقتی با هم راه میریم و بغلت کردم و بهت لبخند زدم با انگشت هاشون نشونمون بدن ... میترسیدم از مردمی که اگه نتونستم خودمو کنترل کنم و مثل یه زوج معمولی تو خیابون بوسیدمت با چشم غره ها و نگاه های عجیب غریب شون دنبالمون کنن ... تمام این مدت خودمو ازت دور نگه داشتم چون فکر میکردم یادت میره و توهم میتونی راحت تر زندگی کنی ..بدون انگشت نشون شدن ..بدون نگاه های عجیب غریب..ولی می‌دونی چیه هوسوک ؟!

و منتظر نگاهش و به هوسوک که حالا سرشو بالا آورده بود و با آستین کتش داشت دماغشو پاک میکرد دوخت .
هوسوک با صدای گرفته که مسببش زجه هاش بود جوابشو داد
_ چیه؟!
چانبوم لبخند گرمی زدو نوک دماغ هوسوک و کشید
+من بعد چهار سال وقتی دوباره دیدمت فهمیدم که انقدر دوریت خود خواهم کرده که دیگه واسم اهمیت نداره که مردم قراره چجوری نگاهت کنن یا با انگشت نشونت بدن میخواستم این و کاملن کلیشه ای وقتی توی رستورانیم و میز پر از گلبرگ های رز و دارم شمع هارو روشن میکنم بهت بگم اما خب می‌دونی کع زندگی منتظر نمیمونه تا تو نقشه بکشی و همه چیو عالی برگزار کنی خودش کار خودش و میکنه و مثل اینکه تصمیم گرفته من اینجا تو این شرایط ناجور و این زیر زمین تاریک که فوق‌العاده هم بد بوعه بگم که میخام دوسپسرم شی، دوست پسرم میشی آقای جانگ؟!
هوسوک با ناباوری به چانبوم خیره شده بود دهنشو بدون هدف و مثل ماهی باز و بسته میکرد ، انگار که کلمات رو از یاد برده بود و نمیدونست باید چی بگه پس فقط با ذوق دستاشو دو طرف صورت چانبوم گذاشت و با خنده ای از ته دل سرشو بالا پایین کرد تا به چانبوم بفهمونه مشتاق تر از اونه ،
چانبوم همون‌طور که هوسوک تو بغلش بود ایستاد و هوسوک و تو بغلش چرخوند و بعد طوری که انگار چیزی یادش اومده باشه خیلی سریع ایستاد و هوسوک و زمین گذاشت و تند تند و نجوا گونه شروع کرد به حرف زدن
+ هوسوکی می‌دونم الان دوسپسرم شدی و دوتامون ذوق داریم و اینا بعدن همشو جبران می‌کنیم ولی الان باید از این شرایط خلاص شیم .
هوسوک سرشو تکون داد و با تقلید از چانبوم اون هم آروم حرف زد
_اهوم اما چطوری؟؟
چانبوم با لبخندی ژکوندی که هوسوک شک داشت که حتی خود مونالیزا هم انقد خوب اجراش نکرده بود گفت
+ معاشقه.......
»«»«»«»«»«»«»«»«
خب
سلام
*وی خجالت زده به زیر پتوی خیش می‌خیزد
خب من اصلن انتظار اینو نداشتم که وقتی اومدم گله کردم و گفتم میخام بوک و پاک کنم مخالفت کنید و خب آره من خوشحال شدم و گفتم اوکی نه تنها پا پس نمیکشم بلکه انقد می‌نویسم تا بتونم یه روزی جرعت نوشته ایده ای که دو ساله تو مغزمه و رو پیدا کنم و چاپش کنم که البته اول باید رو قلمم کار کنم ، پارت قبل و پاک نکردم که اگه کسی هم جدید اومد بخونتش چون اون فقط حرف من نیست ، بچه ها چیزی که به نویسنده انگیزه میده ووت و کامنتع چون اون می‌فهمه که کارشون خوب انجام داده یا نه و وقتی اختلاف بین ووت یا کامنت با مقداری که اومدن خوندنش که من میگم میان انگشت میکنن اونجوری انگار -_- زیاد باشه نویسنده فکر می‌کنه که ریده ( البته من می‌دونم که ریدم فکر نمیکنم 😐😂) پس دریغ نکنید
هی میخام نیام زیاد زر نزنم نمیشع 😂
آهاااا ، اینم یه پارت کوتاه چون میخواستم این پارت و از پارت بعد جداش کنم چون پارت بعد پارت مورد علاقه من و فرست کیس چانهوپ ( اسم کاپلی چانبوم و جی هوپع امیدوارم درست درستش کرده باشم 😂😂😂)
و تمام بوس بای 💙

Life or slavery ?Where stories live. Discover now