🚦22🚦

587 181 165
                                    

داخل ماشین نه لویی حرف میزد , نه سباستین و همین مسیر رو طولانی تر از حالت عادیش کرده بود

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

داخل ماشین نه لویی حرف میزد , نه سباستین
و همین مسیر رو طولانی تر از حالت عادیش کرده بود

لویی گاهی پسرشو نگاه میکرد و میخواست چیزی بگه اما , سری که سب پایین انداخته بود و نگاهی دستکش های دستش داشت ... فضایی برای حرف زدن ایجاد نمیکرد

بعد از سه ساعت رانندگی , لویی سرعتشو کم کرد و دنبال نقطه ای که داخل جی پی اس مشخص شده بود گشت

یه خونه ی سه خوابه بنظر میرسید ... بزرگ و برای یه خانواده ی پرجمعیت امریکایی یه جای عالی بحساب میومد

انگار هری از عمد اینجارو انتخاب کرده , هم نزدیک باشگاه هم نزدیک مدرسه ی سباستین ... که از قبل اونجا ثبت نام شده بود

:پیاده شو باستی

در ماشین و باز کرد و با دیدن کامیون وسایلشون که دنبال ماشین اومده بود , ناراحتیش چند برابر شد

:برو تو خونه و اتاقتو انتخاب کن

:نمیخوای کمک کنم ?

لویی موهای باستی رو دست کشید

:بیبی , تو تا الانم کلی به من کمک کردی ... برو تو عزیزم

باستی دستکش هاشو به سینه اش چسبوند و بعد گرفتن کلید از لویی سمت خونه رفت

..........

یک ماه بعد


تام کنار در ایستاد و نگاهی به زین کرد


:چی شد ?

زین از کنار تام رد شد و بعد اینکه داخل خونه رفت کیفشو پرت کرد روی مبل و عینکشو دراورد

فلش رو از دوربین جدا کرد و بعد سمت لیام پرت کرد

:هر چی بود تو فلشه , اونجوری نگام نکن

تام حالا بیخیال زین شد و سمت لیام رفت تا کنارش بشینه و بفهمه زین چی گیر اورده

:این برای دوربین های مدار بسته ی همونجاست ... فیلم خیابونی که به اینجا ختم میشه رو هم گرفتم

Driver Where stories live. Discover now