🚦19🚦

620 184 201
                                    

زین که ناخنشو به گوشت رسونده بود هر چند ثانیه یکبار به هری نگاه میکرد همه ساکت بودن و به هری که روی زمین تو گوشه ی اتاق نشسته بود نگاه میکردن

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

زین که ناخنشو به گوشت رسونده بود هر چند ثانیه یکبار به هری نگاه میکرد
همه ساکت بودن و به هری که روی زمین تو گوشه ی اتاق نشسته بود نگاه میکردن

همینکه در اتاق باز شد و تام وارد اتاق شد هری سرشو بالا گرفت و از جاش بلند شد

:همه ی پسرا اینجان ?

:گفتی لویی رو تو اتاقش نگه دارم و ... یوجین هم نه تلفنشو جواب میده نه پیداش شده

هری پلکاشو بست و آهی کشید , دستاشو رو میز چوبی روبه روش گذاشت و به پسرهاش نگاه کرد

:کامیون محموله تو بزرگراه گرفته شده , زین و تام بی ثمر برگشتن خونه , بولگا زنگ زد و خواست کامیون بار دوم و لیام ببره ... خود بولگا مسیر کامیون زین و تام رو مشخص کرد و در آخر کامیون و گرفتن , ده دقیقه ی پیش زنگ زد و گفت بازی شروع شده , گفت لیام و گرفته و موقعیتشو برام فرستاد , همینطور پسر لویی , سباستین تاملینسون رو هم گرفته و احتمال میدم یوجین رو هم گرفته باشن

آهی کشید

:اگه برم و لیام و نجات بدم سب و میکشن اگه برم و سب و نجات بدم لیام و میکشن

:دو گروه میشیم و همزمان جلو میریم

هری نگاهی به جری کرد کسی که اونقدر عصبی بود که صورتش گُر گرفته بود

:روحی چیزی هستی? همینکه ببیننت یا خطایی ازت سر بزنه جون اونارو به خطر انداختی

جیک از جاش بلند شد

:یکی مثل خودت گریم کن اچ , تا اونا بفهمن تو نیستی ما کارشونو میسازیم

:تو این زمان کم کسی رو با قد و وزن من از کجا میارین , نمیخوام ریسک کنم اگه لو بره ممکنه هردورو بکشه

تام لبشو گاز گرفت و به هری خیره شد انگار اون جمعیت فکر خاصی نداشتن , حتی زین که همیشه ایده های خوبی داشت نمیتونست به چیزی جز لیام فکر کنه

:نمیدونم ایده ی درستیه یا نه ولی یه فکری دارم

همه به هری نگاه کردن

:میریم سراغ بولگا , بجای اینکه با دست و پای شغال در بیفتیم سرشو میزنیم

تام تکیه اشو از دیوار گرفت

Driver Where stories live. Discover now