00.07

6.9K 869 110
                                    

این پارت فقط bdsm و اسماته💣
*******************

جانگ کوک وقتی داشت از اتاق خارج میشید (عقب عقبی داشت میرفت بیرون )محکم به چیزی خورد که باعث شد ترس رو تو تک تک سلولاش حس کنه خرسش رو بیشتر به خودش فشار داد و اروم برگشت و با صورت عصبانی تهیونگ رو به رو شد از صورتش نمیتونستی چیزی رو حدس بزنی و این حتی جانگ کوک رو بیشتر میترسوند

"اینجا چیکار میکنی جانگ کوک "تهیونگ گفت و یکی از ابرو هاشو بالا اوورد جانگ کوک وقتی به جایه بیبی اسم خودش رو از پسر بزرگ تر شنید فهمید که حتی باید بیشتر بترسه

تهیونگ مچ دست جانگکوک رو گرفت و هلش داد رو تخت "ددی ... من ..فقط ..حوصلم سر ..رف..ته بو..د"جانگ کوک با التماس گفت و باعث شد تهیونگ حتی بیشتر از قبل عصبانی بشه

"من به تو اجازه بیرون رفتن از اتاق نداده بودم "تهیونگ با فریاد گفت و خرس جانگ کوک رو گرفت و به گوشه ای از اتاق پرت کرد همین حرکت کافی بود تا جانگ کوک شروع به گریه کردن بکنه

میخاست بلند بشه و خرسش رو از روی زمین برداره ولی نمیتونست تهیونگ از حواس پرتی جانگ کوک استفاده کرد بلافاصله هودی و شلوار جانگ کوک رو دار اوورد پسر بزرگتر جانگ کوک رو به پشت برگردوند و دست هاشو با زنجیر های کنار تخت بست

جانگ کوک که مشغول کشیدن دستاش بود تا شاید اون اهن ها از دستاش باز بشن ولی این بار پاهاش هم بسته شد الان دیگه نمیتونست تکون بخوره و حتی نمیتونست تهیونگ رو ببینه که داره چیکار میکنه

"ددی .. م.ن متا..سفم"جانگ کوک با هق هق گفت ولی هیچ جوابی نشنید، بدنش شروع به لرزیدن کرده بود شاید از هوای سرد اتاق بود شاید هم از ترس

با کشیده شدن چیزی سرد روی بدنش بیشتر لرزید نمیدونست اون چیه ولی هر چی که بود چیز خوبی به نظر نمیومد "میخام تا ۱۰ ضربه برام بشماری و اگه اشتباهی شد از اول میشاری"تهیونگ گفت و شلاق رو بلند کرد و محکم به کمر سفید پسر کوچکتر زد

جانگ کوک با حس ضربه ای که محکم به کمرش برخورد کرد جیغ کشید "بشمار "تهیونگ گفت جانگ کوک کاملا گیج شده بود که باز ضربه ای دیگه روی کمرش شروع کرد به شمردن "یک.."تهیونگ لبخندی زد و کارش رو ادامه داد

"دو..اخ"

"سه..."

"نه...ا..خ"

"ده"پا ها و کمر جانگ کوک کاملا خونی شده میتونست اون مایع گرمی که اروم از کمرش رو به پایین سر میخورد رو حس کنه

"کارت خوب بود بیبی"تهیونگ گفت و دست و پا های جانگ کوک رو باز کرد جانگ کوک رو بلند کرد که باعث شد پسر کوچکتر هیسی از درد بکشه جانگ کوک حس بهتری داشت از اینکه تنبیهش تموم شده بود (اشتباه میکرده😕😔)

تهیونگ باید تنبیه رو اینجا تموم میکرد ولی هنوز لذت کافی نبرده بود

"روی زانو هات بشین بیبی بوی"تهیونگ گفت جانگ کوک بدون سر پیچی از ترس اینکه دوباره شلاق بخوره روی زانو هاش نشست که همین باعث شد جایه زخم هاش بیشتر درد کنه "خب الان یک ابنبات چوبی رو در نظر بگیر که چجوری لیسش میزنی و میخوری "و بعد زیپ شلوارشو باز کرد ودیکشو دراورد "همون کارو با دیکم انجام بده بیبی"

جانگ کوک متوجه حرف های تهیونگ نشده بود ولی وقتی دیک تهیونگ رو دید چشاش داشت از حدقه در میومد
تهیونگ که حالا کلافه شده بود"کامان بیبی"

جانگ کوک نمیدونست چیکار کنه ولی خیلی میترسید پس اروم دهنشو باز کرد و اجازه داد تهیونگ دیکشو وارد دهنش بکنه اون خیلی بزرگ بود و دهن جانگ کوک هم خیلی کوچیک "عاشق این تضاد هام 😂"

جانگ کوک با اینکه همه ی دهنشو باز کرده بود ولی دیک اون لعنتی"کامل جا نمیشد"-_-" حداقلش یه ده سانتی بیرون بود دهنش داشت پاره میشد ولی تهیونگ هیچ اهمیتی نمیداد با فشار کوچیکی کلاهک دیکش به ته حلقش خورد که باعث شد پسر کوچک تر عق بزنه

گلوش خیلی میسوخت میخواست دیک تهیونگ در بیاره ولی تهیونگ از موهاش گرفت و اونو جلو کشید محکم خودشو تو دهن پسر کوچکتر میکوبید جانگ کوک حالا داشت گریه میکرد و با چشاش از تهیونگ میخاست که بس کنه ولی تهیونگ داشت بیشترین حد لذت رو میبرد و به اشک های جانگ کوک توجه نمیکرد

بعد پنج دقیقه با صدای اه مردانه ای تو دهن جانگ کوک اومد و زود دستش رو زیر چونه ی پسر کوچکتر گذاشت و سرشو به طرف عقب برد"همشو قورت بده بیبی"

جانگ کوک میخواست سرشو پاین بیاره و همه ی اون ماده رو به زمین تف کنه ولی تهیونگ بیشتر چونشو فشار داد و جانگ کوک مجبورا اون رو قورت داد و بلافاصله شروع به سرفه کردن کرد بدنش خیلی درد میکرد و حالا درد گلوش هم اضافه شده بود

جانگ کوک روی زمین اوفتاد و تو خودش جمع شد تهیونگ دستی به مو های پسر کوچکتر کشید و براید استایل بغلش کرد خون جانگ کوک لباس هاشو کثیف میکرد ولی مهم نبود اروم رو تخت خودش خوابوندش و با تلفن اتاق به خدمتکار ها زنگ زد تا وسایل پانسمان رو براش بیارن

جانگ کوک الان بیهوش شده بود ولی میتونست درد رو حس کنه وقتی تهیونگ داشت زخم هاشو ضدعفونی میکرد ناله های خفه ای میکرد

کار تهیونگ تموم شد وسایل اضافی رو روی میز اتاق گذاشت بعد از عوض کردن لباساش روی تخت دراز کشید پسر کوچکتر رو بغل کرد و سرشو داخل موهاش فرو کرد و نفس های عمیقی کشید

*******
**********
*************

سلام سلام توی این پارت واقعا خیلی اذیت شدم😣چون همونجوری که گفته بودم اسمات زیاد بلد نیستم و حالمم زیاد خوب نبود(کرونا نیست😑)

و یک چیز مهم جانگ کوک لیتله درسته گفته بودم نیست ولی الان به دلایلی هست (کامنت درباره لیتل بودن جانگ کوک ممنوعه❌)

یک چیز دیگه تو این پارت یکی از دوستام که خیلی میدوستمش ( kim Alex 2006@)بهم کمک کرد💟

راستی یک عالمه از اینا یاد گرفتم( :-) :-D ;P O_O +_+ ~_~ =.= ^_- ^.^;_; *_* 8-) B-)^_+ )هورا🍭🍭

ووت و کامنت یادتون نره🙂🎀

cute babyWhere stories live. Discover now