Vkook:sexy as hell

24.4K 1.1K 44
                                    

"_جئون جونگ کوک آقای کیم کارت داره." جونگ کوک پوزخندی زد و با قدم های بلند به سمت دفتر مدیر حرکت کرد. تقه ای به در زد و صدای بم تهیونگ رو شنید که بهش اجازه ورود میداد. در رو آروم پشت سرش بست و از دور به مدیر جوون جذابش خیره شد. تهیونگ از روی صندلیش بلند شد و به سمت جونگ کوک که به در تکیه داده بود حرکت کرد. دستش رو دور کمرش حلقه کرد و زیر گوشش زمزمه کرد"_خوش اومدی بیبی بوی" جونگ کوک خنده ی آرومی کرد و  نوک انگشت اشاره ش رو روی سیب گلوی تهیونگ حرکت داد"_با من چیکار داشتید آقای مدیر؟ زودتر کارتون رو بگید وگرنه کلاس ریاضیم رو از دست میدم" تهیونگ در حالی که دکمه های یونیفورم جونگ کوک رو باز میکرد گفت"_مهم نیست جئون. تو به اندازه ی کافی باهوش بودی که بتونی مدیرت رو اغوا کنی کلاس ریاضی که چیزی نیست." جونگ کوک خنده ی دلبرانه دیگه ای کرد و دستش رو از روی شلوار روی دیک مدیرش گذاشت"_انگار خیلی بی طاقت شدید آقای کیم؟ همین دیروز چند راند با هم داشتیم. امروز سر زنگ ورزش مجبور شدم بگم پام صدمه دیده وقتی واقعیت اینه که آقای کیم نمیتونه دیکش رو تو شلوارش نگه داره" تهیونگ بیشتر از این نمیتونست تحمل کنه. حس دست های داغ جونگ کوک روی دیکش داشت دیوونش میکرد. سریع در رو قفل کرد و پیراهن کوک که حالا دکمه هاش باز بود رو از تنش بیرون کشید و روی زمین انداخت. همینطور که گردنش رو میمکید و مارک های دردناکی میذاشت جونگ کوک رو به سمت میز بزرگش هدایت کرد. کوک روی میز نشست و تهیونگ زانوش رو بین پاهاش قرار داد و بوسه ی خیسی رو باهاش شروع کرد. جونگ کوک تو دهن تهیونگ میخندید و ناله میکرد. بالاخره کوک سرش رو عقب کشید و با چشم های خمارش لب زد"_معطل چی هستی؟ به فاکم بده مستر" تهیونگ شلوار کوک رو پایین کشید و نیشخندی زد"_بیبی برای من پنتی توری پوشیده؟" کوک همونطور که پاهای سفیدش رو از هم باز میکرد گفت"_دوسش نداری؟" تهیونگ دیکش رو از روی پارچه توری مشکی لمس کرد"_معلومه که دارم پتال" و یه قدم عقب رفت. اون پسر شاهکار بود جوری که میتونست تا ابد به فاکش بده. جونگ کوک با صدایی که میلرزید و گونه هایی که گل انداخته بود گفت"_تهیونگ لازمت دارم. میخوام دیکتو تو خودم حس کنم عجله کن لعنتی"
"_بیبی دیک ددی رو میخواد هوم؟ میتونی داشته باشیش ولی سوراخ کوچولوت فعلا باید صبر کنه. زانو بزن" جونگ کوک انقدر هورنی بود که فقط میخواست به فاک بره و توانایی زانو زدن نداشت پس تهیونگ از رو میز بلندش کرد و نشوندش رو زمین. شلوار و باکسرش رو پایین کشید و چند بار دستش رو به حالت رفت و برگشت روی دیکش کشید. کوک به اون کینگ سایز نگاه کرد و هنوز هم براش جای تعجب بود که چطور چندین بار با اون به فاک رفته و هنوز سالمه. فقط یک بار براش ساک زده بود و همون یه بار هم تا چند روز گلو درد داشت برای همین وقتی تهیونگ دیکش رو نزدیک دهانش برد دهنش رو باز نکرد. با دیکش چند بار به صورت و لب های کوک ضربه زد"_کامان بیبی بزار اون دهن داغ و خوشگلت رو به فاک بدم اگه خیسش نکنی مجبوری خشک خشک به فاک بری" کوک شروع به غر زدن کرد"_نمیخوام خفه میش..." تهیونگ قبل از اینکه فرصت بده جملش رو تموم کنه دیک بزرگشو وارد دهن کوک کرد و از حس لذتی که یکباره بهش وارد شد ناله ی بلندی کرد. کوک واقعا احساس خفگی میکرد. احساس میکرد گوشه های لبش در حال جر خوردنه ولی تهیونگ رحمی نداشت موهای پشت سرش رو چنگ زد و محکم خودش رو عقب جلو کرد. جونگ کوک برای نفس کشیدن تقلا میکرد و صورتش از بزاق خودش خیس شده بود. بالاخره تهیونگ از دهنش بیرون کشید و دستور داد"_ برو روی میز" کوک که هنوز بعد از به فاک رفتن دهنش حالش جا نیومده بود با قدم های سست به سمت میز رفت و به روی شکم دراز کشید. تهیونگ پنتی مشکی رنگ جونگ کوک رو پایین کشید و نیشخندی زد"_چقدر سفتی بیبی بوی به فاک رفتن دهنتو انقدر دوست داشتی؟ نگاه کن چقدر خیسی" کاری به جز ناله کردن از دست جونگ کوک برنمیومد. تهیونگ دو لپ باسنش رو باز کرد و زبونش رو به سوراخ تنگ کوک رسوند همونطور که دور سوراخش رو میمکید یکی از انگشت هاش رو واردش کرد. جونگ کوک سرش رو عقب انداخت و ناله ی کش داری کرد و این ناله وقتی تهیونگ زبونش رو واردش کرد بلند تر شده. باسنش رو به عقب هل میداد تا زبون تهیونگ بیشتر فرو بره ولی تهیونگ لبخندی زد و عقب کشید. "_ددی ددی لطفا لطفا به فاکم بده التماست میکنم" تهیونگ دیکش رو به سوراخ کوک میمالید ولی داخل نمیکرد"_تو یه هرزه ی خوب برای ددی ای مگه نه؟ عجب دانش آموز خوبی تو اتاق مدیر برای به فاک رفتن التماس میکنه تو لایق تمام لوح تقدیرای دنیایی مگه نه؟" کوک فقط گریه میکرد"_اره اره من هرزه ی ددیم به فاکم بده" تهیونگ لگنش رو با دو تا دستاش گرفت و زمزمه کرد"خودت خواستی بیبی" و دیکش رو یه ضرب تا ته وارد اون سوراخ تنگ کرد و آه بلندی کشید که توی جیغ جونگ کوک گم شد. از خودش ممنون بود که اتاق رو عایق صدا کرده. صبر نکرد که جونگ کوک عادت کنه و محکم و سریع شروع به حرکت کرد. کوک که به خاطر ضربات وحشیانه و بی رحم تهیونگ نفس کم اورده بود مقطع گفت"_ددی... ته ... درد داره... خواهش میکنم... اروم آههه اروم تر" تهیونگ که وحشیانه به پروستات پسر بدبخت ضربه میزد گفت"_چیزی به اسم آروم وجود نداره هانی ولی اگه بخوای تند ترش کنم میتونم" کوک فقط دهنش رو بست که تهیونگ از این وحشی تر نشه و فقط به ناله هاش ادامه داد. تهیونگ چندین دقیقه بی وقفه توش ضربه میزد و هنوز ارضا نشده بود محض رضای فاک کوک تا این مدت دو بار اومده بود. تهیونگ پوزیشن رو عوض کرد و کوک رو به کمر روی میز خوابوند و اینطوری میتونست چهره ی به فاک رفتش رو ببینه. کوک دیگه به سرگیجه افتاده بود اون دیک کینگ سایز رو حتی نزدیک روده هاش حس میکرد"_آهههه چرا ارضا نمیشی.. آههههه" تهیونگ خندید و آخرین ضربه هاش رو محکم تر زد و وقتی میخواست بیرون بکشه کوک پاهاش رو دور کمرش حلقه کرد"_نه بریز تو من"
تهیونگ کاندوم نپوشیده بود و نمیخواست این کارو کنه ولی کوک اون رو محکم تر به خودش فشار داد و نتونست تحمل کنه و توی سوراخ جونگ کوک شروع به کام شدن کرد تا وقتی که کامش کامل خالی بشه همچنان داشت ضربه میزد و صدای شلپ شولوپ اتاق رو برداشته بود. کام تهیونگ خیلی زیاد بود و از کناره های سوراخ کوک شروع به سرازیر شدن کرد. بالاخره تهیونگ از سوراخش خارج شد و کوک با احساس خالی بودن آهی کشید ولی تهیونگ سریع سه تا از انگشتاش رو جایگزین دیکش کرد تا کامش بیرون نریزه. بات پلاگ زیبایی رو از کشوی میز بیرون آورد و بلافاصله وارد سوراخ کوک کرد و باعث بلند شدن ناله ش شد"_ تا وقتی که بریم خونه باید کام ددی رو تو خودت نگه داری وگرنه تنبیه میشی فهمیدی چی گفتم؟" کوک که توان صحبت نداشت فقط سرتکون داد. تهیونگ بوسه ی خیس و شلخته ای روی لب هاش گذاشت و سعی کرد لباس هاشو تنش کنه هر چند که کوک دیگه به کلاس ریاضیش نمیرسید!!

BTS OneShotWhere stories live. Discover now