تام سرشو تکون داد و کیک و همراه یه ماکت شیر بیرون اورد و روی میز گذاشت
:در یخچال و ببند
لویی دستپاچه در یخچال و بست و روی به روی تام ایستاد
:گفت , گفت تو مجازاتت تخفیف میده , چیکارت کرد ?
:هی پسر کوچولو این کادوی من به توعه همه این کیک مال تو
نگاهی به لویی کرد
:مجبورم کرد تو اموزش ها باشم , دو شب
:این بده یا خوب ?
:افتضاحه ولی از کنار گذاشته شدن بهتره
باستی لویی رو تکون داد و با دهن پرش به ساعت اشاره کرد
:اوه خدای من خیلی دیر شده
![]()
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
هری داخل سالن عمارت بزرگی که مطعلق به توماس ریچ بود قدم زد
دستاشو پشتش گذاشت و قدم هاشو بلند و بلند تر کرد تا اینکه پاهاش درد گرفتزین وارد سالن شد و با فشاری که به پشت توماس ریچ اورد اونو روی زمین انداخت
هری آخی گفت و چرخید تا پشت سرشو ببینه
دستشو روی رانش کشید:اوه سناتور مملکتو اینجوری میارن تو سالن خونه اش ?
ریچ شونه اشو تکون داد تا دستاشو که پشتش بسته شده بود و باز کنه اما تقلاش بی فایده بود
:هی اچ کارو از این خراب تر نکن بهش بگو دستامو وا کنه
هری خندید و به زین نگاه کرد
:این دختره چطور پاشو تا رو سرش باز میکرد یه قدم بلند برداشتم ستون فقراتم تیر کشید
زین خندید و سمت هری رفت
:لعنتی اونا ورزشکارن همینجوری که پاهاشونو بالا نمیارن اچ
ریچ نگاهی به اون دو نفر کرد و با عصبانیت شروع به تکون خوردن کرد
:احمقای دیوونه الان که همه ریختن سرتون کاری میکنم حتما پاهاتون تا بالای سرتون باز ....
هری سمتش رفت و مثل ضربه زدن به توپ فوتبال محکم زیر چونه ی ریچ کوبید و اونو از عقب روی زمین انداخت
![](https://img.wattpad.com/cover/219361026-288-k137382.jpg)
YOU ARE READING
Driver
Fanfiction#larry💚💙 #ziam💛❤ ❌COMPLET❌ ژانر :اجتماعی خونه ی من تو خیابون پنجم ویلسونه , همون خونه خرابه هایی که به سختی چند طبقه رو روی هم تحمل میکنن گاهی قبل اینکه سوار ماشین بشم و برم سر کارم به ترک های ریز و درشتش نگاه میکنم و با خودم میگم :اگه تو اینج...