7|میخ

3.7K 520 367
                                    

"هوسوک میشه بگی اینجا با مینجی چه غلطی میکنی؟"
تهیونگ با ترس و تعجبی که توی صداش موج میزد پرسید. چرا امروز همه چیز عجیب و غریبه؟ اون فقط میخواست مغازه رو ببنده و خودشو تو آغوش گرم و راحت تختش گم و گور کنه.
ولی الان مجبور بود با دوتا بچه ی مست سر و کله بزنه.

هوسوک با حالت عجیبی تهیونگ رو نگاه کرد که باعث شد سکسکه اش بگیره.

مینجی با ترس اطرافش رو دید زد و انگشتش رو جلوی لبش گذاشت."ششششش شماهم میشنوین؟ فکر کنم یکی داره تعقیبمون میکنه!"

تهیونگ با دهن باز نگاش کرد."وات د ف-"

مینجی دوباره انگشتش رو جلوی لبش گذاشت تا تهیونگ ساکت شه.

"دود من که میگم اینا یه چیزی زدن."
جونگ کوک متفکرانه گفت.
تهیونگ نچ نچ کرد و سرش رو تکون داد."مغز پوچشون خالی شده."

جونگ کوک با تعجب برگشت و نگاش کرد"خودت فهمیدی چی گفتی؟"

تهیونگ آه کشید."من واقعا گیج شدم. نمیدونستم هوسوک و  مینجی همدیگه رو میشناسن."
دستی تو موهاش کشید و ادامه داد."حالا چکار کنیم؟ نمیتونیم که همینطوری ولشون کنیم."

جونگ کوک بلند شد"خب این در هر صورت به من ربطی نداره."
به طرف در رفت اما تهیونگ قبل از اینکه جونگ کوک بره، لباسشو گرفت و کشید.

"هی آقای عن تو هیچ جا نمیری!"

یک دفعه هوسوک دستشو از زیر بازوی مینجی برداشت که باعث شد دختر بیچاره روی زمین بیوفته. مینجی تو همون حالت که داشت میوفتاد دست هوسوک رو گرفت و باهمدیگه روی زمین افتادن و شروع کردن به قهقهه زدن.

جونگ کوک کف دستشو به پیشونیش زد.
"فقط ببرش طبقه ی بالا. مگه اینجا خونشون نیست؟"

تهیونگ سرشو تکون داد و به اون دوتا بچه که خمیازه میکشیدن نگاه کرد. اون جنده ها بیش از حد ریلکس بودن و این تهیونگ رو تا حد مرگ عصبی میکرد. جوری که دلش میخواست هردوی اون هارو به فاک بده. اصلا هم براش مهم نبود که مینجی غریبست و هوسوک بهترین دوستشه!
اون نگران بود ولی هوسوک و مینجی روی هم دراز کشیده بودن و خر و پف میکردن.

"پفف تو هوسوکو ببر منم مینجی رو بلند میکنم."
تهیونگ گفت و دستش رو زیر بغل مینجی گذاشت تا از زیر اون پسر بکشش بیرون.

جونگ کوک پوزخند صدا داری زد، ولی بعدش تصمیم گرفت کمک کنه. پای هوسوک رو گرفت و همونطور که روی زمین میکشیدش به طرف پله ها رفت.

"جونگ کوک وات د فاااک!"تهیونگ با صدای وحشت زده گفت و سعی کرد جونگ کوکو متوقف کنه.

هوسوک بیچاره که روی زمین کشیده میشد، شلوارش یکم از پاش در اومده بود و لپ های باسنش رو به نمایش میزاشت.

"جونگ کوک کله کیری! نمیگی شاید یه میخ روی زمین باشه و بره توی دوستم؟؟"

"کاماان! بیا امیدوار باشیم میخ روی زمین نباشه. بعدشم، حداقل من دارم کمک میکنم. این جای تشکرته؟ میتونم این نفله رو بندازم رو زمین و برم. همینو میخوای؟"
جونگ کوک با لحن حق به جانب گفت و شونه هاشو بالا انداخت.

تهیونگ با شدت سرشو به دو طرف تکون داد و گذاشت جونگ کوک به کارش ادامه بده.
چاره ای نداشت.

خیلی زود اونا خودشونو توی اتاقی پیدا کردن که حدس میزدن اتاق اون دختره باشه. اسمش چی بود؟ خب، مهم نیست.

پ.ن:نویسنده رد داده:/

تهیونگ مینجی رو روی تخت انداخت.

جونگ کوک هم سعی کرد هوسوک رو روی تخت، کنار مینجی بخوابونه که تهیونگ مانعش شد."پیش هم نزارشون. فکرشو بکن وقتی به هوش اومدن چقد خجالت میکشن."

جونگ کوک نگاه معنی داری بهش انداخت"واقعا برات مهمه؟ بزار یکم از مست شدنشون توی این سن شرمنده بشن."

"خب اینطوری امن تره."

جونگ کوک چشماشو چرخوند."پس میگی کجا بزارمش؟ نکنه میخوای با خودت ببریش؟"

تهیونگ کمی فکر کرد بعد جواب داد."نه نمیتونم ببرمش. فقط دوچرخم باهامه."

تهیونگ دستشو توی موهاش کشید که چشمش به سرویس بهداشتی توی اتاق افتاد.

"بزارش اونجا."
و به در دستشویی اشاره کرد.

"فکر خوبی به نظر نمیرسه. اگه اونجا بیدار شه کلی فکر ناجور میکنه. حتی ممکنه فکر کنه این دختره بهش تجاوز کرده!"

تهیونگ اخم کرد و جونگ کوک به ناچار دستاشو به نشونه ی تسلیم بالا اورد.
دوباره پای هوسوک رو گرفت و اونو کشون کشون به دستشویی برد.
اونجا یه وان بود پس تصمیم گرفت اونجا تکیه ش بده.

"اه درست بزارش."
تهیونگ غرید.

"حقشه. تا یاد بگیره دفعه ی دیگه شب قبل از مدرسه مست نکنه"

تهیونگ و جونگ کوک بعد از های فایوی که زدن برگشتن طبقه ی پایین.
(همون بزن قدش خودمونه😂)

"10:02"
جونگ کوک ساعت رو از روی صفحه ی موبایلش خوند.

"اوه شت!"

تهیونگ به سرعت کرکره ی رستوران رو پایین کشید و سوار دوچرخش شد.
"فردا میبینمت جونگ کوکی"

جونگ کوک لبخندی به 'جونگ کوکی' گفتن تهیونگ زد و شروع به قدم زدن توی کوچه ی تاریک کرد. تمام مدتی که توی راه بود لبخند از روی لبش کنار نمیرفت.
حتی موقعی که داشت قفل آپارتمانش رو باز میکرد هم لبخند به لب داشت!

بالاخره در رو باز کرد و به آپارتمان سرد، و خالیش قدم گذاشت..

______________

خب عایم بککک
کیلیلیلیییی

عام دیگه جدی باشیم:/

فکر میکردین جونگ کوک یه پسر تنها باشه؟:'(

یه سوال

توی این فیک از جونگ کوک بیشتر خوشتون میاد یا تهیونگ؟

دیگه سوالی ندارم*-*

دوستون دارممم
غ

You've reached the end of published parts.

⏰ Last updated: Apr 04, 2020 ⏰

Add this story to your Library to get notified about new parts!

TROUBLE MAKERS | VKOOK Where stories live. Discover now