زین با لبخند دندون نمایی سر تکون داد و زیر چشمی به لیام نگاه کرد. لیام صورتش رو توی هم کشید و قیافه خنده داری به خودش گرفت

-بسه.. زود باشید شروع کنیم

زین خندید و به پارچه های برزنت که توی یه پاکت پلاستیکی قرار داشتن اشاره کرد.

-اول باید اون برزنت هارو پهن کنیم کنار دیوار ها که زمین رنگی نشه.. اگه بوی رنگ اذیتت میکنه ماسک اینجا هست نایل.

نایل همینطور که به سمت برزنت ها میرفت جواب داد

*نه.. مشکلی ندارم.

چند لحظه بعد، وقتی پارچه های سفید برزنت دور تا دور خونه رو پوشونده بودن، نایل و لیام کنار زین ایستادن. زین روی زمین نشست و فرچه رنگی رو دستش گرفت

+بهتره از پایین و گوشه دیوار شروع کنید.. اینطوری

فرچه رو بالا و پایین کشید و قسمت بیشتری از قبل رو رنگ زد

+وقتی فرچتون رو رنگی میکنید لازم نیست قطره های رنگی که ازش میچکه رو بگیرید. همونطوری شروع به رنگ زدن کنید.. جهت حرکت دستتون تا جایی که میشه تغییر نکنه. وقتی یه قسمت رو رنگ کردید، اجازه ندید که گوشه هاش خشک بشه چون ممکنه رنگ یه دست نشه.

-اگه یه دست نشد باید چیکار کنیم؟

لیام با نگرانی پرسید و زین به راحتی جواب داد

+روش تابلو آویزون میکنیم تا معلوم نشه

لیام از گوشه چشم، نگران بهش خیره شد و بعد از چند لحظه پرسید

-نمیشه درستش کرد؟

زین شونه بالا انداخت

+طول میکشه. تو هم وقت نداری

-من پشیمون شدم

زین بینیش رو چین داد

+برو بابا

لیام صورتش رو توی هم کشید و نالید

-اگه خراب بشه؟

نایل دستش رو پشت کمرش کوبید

*فعلا بیا مثبت باشیم و فکر کنیم همه چیز خوب پیش میره

لیام نفس عمیقی کشید و انگشت اشاره اش رو توی هوا تکون داد

-هر کی که خرابش کنه رو..

*به فاک میدی

نایل گفت و زین زیر خنده زد

+مراقب باش خودت خرابش نکنی

لیام به نایل چشم غره رفت و بعد به زین گفت

-میخواستم بگم میکشم.. اونطوری تقصیر توعه چون ایده تو بود.

نایل شونه هاش رو بالا برد و شاکی گفت

*اگه من خرابش کنم دیگه ایده اون نبوده؟

لیام بی حس بهش نگاه کرد و سر تکون داد

Helium(ziam)Where stories live. Discover now