이십 (20)

6K 738 331
                                    

د.ا.د جونگ کوک

تهیونگ و من هردو به در که باز شده بود نگاه کردیم و اونجا کویی و تارا وایستاده بودن.ملافه رو روی خودمون کشیدم،تا دیکامونو بپوشونم.

اوما صورتش بی رنگ شده بود،برخلاف کویی،کسی که از عصبانیت قرمز شده بود.

**اوما،کویی من میتونم تو-**
شروع کردم

*خفه شو!*
کویی داد زد*حتی یه کلمه‌ی دیگه هم نگو*

*کویی،لطفا*
اوما زیرلب گفت*من باهاشون حرف میزنم*

به من و تهیونگ یه نگاه  سریع اطمینان بخش انداخت قبل از اینکه دست کویی رو بماله و وارد اتاق شه.

کویی یه نفس عمیق کشید قبل از اینکه بره بیرون.

روی صندلیه‌ی کنار میز تهیونگ نشست.

*تو میخوای توضیح بدی،پس توضیح بده*
تارا با لحنی عبوس گفت

"خانم جئون، یه مدتیه که،من و جونگ کوک نسبت به هم یه حسایی داریم.ما میخواستیم سر شام بهتون بگیم،اما فکر میکنم شما زودتر متوجه شدین."
تهیونگ گفت

*متوجهم*
زمزمه کرد*اما تهیونگ تو متوجه ای که چه اتفاقی داره میفته؟من و پدرت داریم فردا ازدواج میکنیم،و شما دوتا تصمیم گرفتین که باهم رابطه داشته باشین و بعدشم سکس،هشت روز پیش به جونگ کوک تجاوز شد*

**اوما**
گفتم**من خودم میخواستم.زوری نبود.من رابطه رو میخوام**

یه نفس عمیق کشیدم قبل از اینکه دست تهیونگو بگیرم.به اومام نگاه کردم و سعی کردم اشکامو سرکوب کنم.

**اوما،من میدونم تو عاشق کویی‌ای و اینکه میخوای باهاش باشی اما،منم میخوام با تهیونگ باشم.**گفتم با چند قطره اشک که از چشمم ریخته بود**او...اوما...
من....من.....عاش....عاشقش...عاشقشم.**

*چطور میتونی عاشقش باشی؟*
تارا با ابروهایی درهم رفته پرسید*تو اونو برای مدت کمیه که میشناسی.*

**خب که چی؟**
رک پرسیدم**تو کویی رو فقط واسه چند هفته میشناختی قبل از اینکه ازت بخواد قرار بزارین،و الان کمتر از یکساله و شما دوتا دارین ازدواج میکنین.**

*جونگ کوک اون فرق میکنه*
گفت

"چطوری؟"
تهیونگ داد زد"چطوری فرق میکنه؟توضیحت واسه اون چیه؟"

*من و کویی باهم نسبتی نداریم*
اوما گفت

**ما هم همینطور**
بهش گفتم

بلند شد و کنارمون نشست و دستشو روی بازوم گذاشت.لبخند گرمی بهم زد قبل از اینکه بلند شه و به بیرون اتاق بره.ولی قبل از اینکه در اتاقو ببنده روشو برگردوند و بهمون نگاه کرد.

*تهیونگ*
با صدای آرومی گفت

"بله تارا"
جواب داد

*باید دستبندارو محکم کنی.*
نخودی خندید قبل از اینکه درو ببنده.
(جرررررر😂عاقا منم از این مامانا میخوام)

Brothers (Taekook)Where stories live. Discover now