팔 (8)

8.5K 1.2K 345
                                    

د.ا.د تهیونگ

**میتونی منو ببوسی؟**
جونگ کوک پرسید

اون چهارتا کلمه باعث شد همه چیو فراموش کنم.تموم نگرانی هام.تموم استرسام.تموم سستی هام.دوستام.همچی
(خا حالا😐اسمت یادت نره!)

دستمو روی گونش گذاشتم و به سرعت نوازشش کردم.لبمو روی لبش گذاشتم و گرسنه وار بوسیدمش.

بعدش جونگ کوک راهشو توی آغوشم پیدا کرد و روی دوتا پام گشاد نشست.زبونمو روی لب پایینش کشیدم و لباش ازهم جدا شد،زبونمو بین دوتا لباش سر دادم،یه صدای ناله ازش شنیدم.

هر دوی ما اون علاقه‌ی شدید،عشق و شهوت رو توی این بوسه حس کردیم.مالش بینمون حتما باید برای جونگ کوک کم بوده باشه،چون حس کردم که داره خودشو بهم میماله.

باسنشو محکم چنگ زدم و ثابت نگهش داشتم بعدش بوسرو قطع کردم.

"کاری نکن که ازش پشیمون شی"
بهش گفتم"تو گفتی که اینو نمیخواستی"

**من گفتم ما نمیتونیم اینو داشته باشیم.**
گفت**و من از هیچ کدوم اینا پشیمون نیستم،و هیچ وقتم نخواهم بود.**

از روی پاهام بلندش کردم و روی تختم پرتش کردم.
یه پوزخند روی صورت جونگ کوک اومد،اون مثله جهنم سکسیه‌

ولی البته که من چیزیو بهش تحمیل نمیکنم.

رفتم زیر ملافه‌ی تخت و صورتمو روی بالش گذاشتم.بعدش دستمو دور کمر جونگ کوک حلقه کردمو اونم به زیر ملافه کشیدم.

**ته**
غر زد**من نمیخوام‌بخوابم**

"بگیر بخواب"
خرناس کشیدم"من خستم"

**ولی هیونگی**
دوباره غر زد

"دوباره غر بزن و بعدش میتونی روی زمین بخوابی و دیگه هم خبری از بغل کردن نیست."گفتم

**اوکی،میدونی،ته.داره دیر میشه ،ما باید بخوابیم**
گفت

"ایده‌ی خوبیه"
غرغر کردم

بعدش جونگ کوک صورتشو توی سینم دفن کرد،وفقط چند دقیقه بعد مثل یه نور خاموش شد.اون خیلی آروم و کیوت به نظر میرسه.

داشتم چرت میزدم که یهو یه مالشی رو‌ روی قسمت پایین‌ بدنم حس کردم.

چشمامو باز کردمو جونگ کوک رو دیدم که داره پیچ و تاپ میخوره و با این کارش کونش به دیکم مالیده میشه.
(دیک:کیر!)

اوه خدای من.جونگ کوک بس کن.من دارم سفت می...

"شت"
لعنت فرستادم،حس میکردم دیکم توی بهاره.

بعدش جونگ کوک کونشو کامل به دیکم چسبوند

"جونگ کوک"
خودمو عقب کشیدم درحالی که لبمو گاز میگرفتم."تکون نخور"

جونگ کوک به آرومی بیدار شد و سرشو چرخوند تا نگام کنه.

به آرومی چرخید بعدش چشماش گرد شد.

**تهیونگ**
گفت**بهتره که اونی که داره به پام میخوره یه میله‌ی فلزی باشه.**

"یه میله‌ی گوشتی حسابه؟"
پرسیدم،سعی کردم جو رو آروم کنم.

**چرا شق کردی؟**
پرسید

"خب وقتی یه پسر تحریک میشه خون..."
شروع کردم

**منظورم این نیست!**
با تعجب داد زد**تهیونگ!چی باعث شده شق کنی؟**

"تو که داشتی کونتو به دیکم میمالیدی"
جواب دادم

**من همچین کاری نکردم!**
اعتراض کرد وقتی که داشت بلند میشد**و اینکه تیشرتت کجاست؟**

"مشخصا تنم نیست"
نخودی خندیدم"ولی فکر میکنم تو توی باکسرت یه مار داری."
(باکسر:شورت مردونه)

جونگ کوک پایینو نگاه کرد و دید که خودشم شق کرده.اون منطقه رو با دستاش پوشوند و صورتش مثل دیوونه ها قرمز شد.

**بهم نگاه نکن ته~**
ناله کرد

"پس انقدر کیوت نباش لنتی"
نخودی خندیدم

**من یه شق عادی کردم!این کجاش کیوته!**
با تعجب داد زد

"نمیدونم،فکر کنم من یه جورایی عجیبم."
با یه پوزخند گفتم

**اره تو عجیبی!**
با خنده گفت

"اوه راستی،برام بخون"
بهش گفتم

**چی؟**
پرسید**بخونم؟من؟الان؟من نمیتونم بخونم تهیونگ،خب نه جلوی مردم.**

"این فقط منم"
گفتم

**نکته همین جاست.این،تویی**
جونگ کوک ناله کرد**نمیخوام شبیه یه احمق به نظر برسم**

"نگران نباش،تو‌ همین الانشم تو چشمای من یه احمقی"
اذیتش کردم

**هیونگ~**
ناله‌کرد

"چرا انقدر کوچولویی؟"
با صدای نرم گفتم

**اوه تو احتمالا ازش خوشت میاد،چون بعدش من قراره همیشه تو رو ددی یا شتایی مثه این صدا کنم.**
جونگ کوک با عصبانیت داد زد

"بیست و چهار ساعته و هفت روزه هفته ددی صدا شدن خیلیم بد به نظر نمیاد."نخودی خندیدم

**بیشعور الاغ**
ریشخند زد**برگرد بگیر بخواب**

"مجبورم کن"
زبونمو بیرون آوردمو پیچوندمش

**با لامپ چندبار به سرت ضربه میزنم.شاید این باعث شه بگیری بخوابی.**جونگ کوک گفت

"اوکی لنتی،میرم بخوابم!"

★★★★★★★★★★

اینم پارت هشت!ببخشید طول کشید سرم شلوغ بود.
راستی امروز تولدمه!:/گفتم در جریان باشین...راستیییییی یه وبتون دارم اپ میکنم ویکوک/کوک ویه.برین بخونین حتمااااا.وبتون که میدونین چیه!اگه نمیدونین برین ببینین.برینا....بوس بهتون!😗

ووت و سی ام نشه فراموش!

لاو یو ال💛
مالیک


Brothers (Taekook)Where stories live. Discover now