26.wait wait... what?

Start from the beginning
                                        

-خودشه!

-فاک یو مالیک فاک یو!

-حق با اونه!

جاش با خنده حرف دوست دخترش رو تایید کرد و دستش رو دور شونه اش انداخت و دست دیگش رو روی شونه ی زین که معلوم بود در حال حرص خوردنه گذاشت و تکون داد.

-هی پسر سخت نگیر... برو منتظرته... او... استایلزم اونجاس!

زین دوباره به ماشین نگاه کرد که حالا هری درحال دست دادن با لیام بود و کیفش رو هم روی صندلی عقب میذاشت...دستش رو روی دست جاش گذاشت و فشاری بهش داد و بعد جواب آغوش دوستانه ی مک و شارون و جس رو داد و ازشون فاصله گرفت.

-سلــــام... روز اول مدرسه چطور بود زین?

-مگه دانش آموز دبستانم که اومدی دنبالم?

لیام لبخندش رو حفظ کرد و سعی کرد به خودش یادآوری کنه که اون هنوز یه نوجوون مغروره که گند زدن به محبت اصل اساسی زندگیشه... لیام هنوز نوجوونی خودش رو یادش بود!

-به هرحال باید دنبال گری می اومدم چون وقت دکتر داره و... ایرادی داره که برسونمتون خونه?

زین چشم هاش رو توی حدقه چرخوند و کیفش رو جلوکشید تا بتونه روی صندلی جلو که لیام براش درش رو باز کرده بود بشینه ...لیام در رو بست و لبخندش رو که سعی کرده بود زنده نگه داره پاک کرد و نفسش رو فوت کرد... از الان نگران این سن گری بود که چطور قراره باهاش سر و کله بزنه?!

دقیقه ی بعد جلوی در مدرسه ی گری منتظر بودن تا اون کوچولوی شیطون از دوستش که فقط زین میدونست همون لولای افسانه ایه دل بکنه و سوار بشه... زین میتونست قسم بخوره که گری توی اون سن عجیب عاشق شده چون راجب اون دختر کوچولو اصلا خبری از موهای آبشار مانند و لب های سرخ و چشم های بی نظیری که گری تعریف میکرد،نبود... اون فقط یه دختر بلوند و کوچولو با گونه های صورتی و تپل بود... بامزه بود اما اون دختر معرکه ی حرف های گری? ابدا!

زین از برق چشم های گری و لبخند خیلی بزرگش موقع نزدیک شدن به ماشین خندید .

-به چی میخندی?

-خصوصیه!

-اوه!

لیام ابروهاش رو نامحسوس توی هم کشید و با انگشت هاش روی فرمون ضرب گرفت.

گری در رو به زور باز کرد و اول کیفش رو تو انداخت و بعد تن کوچیکش رو توی ماشین کشید .

-سلام

تقریبا جیغ زد و بعد از بوسیدن گونه ی هری لیام در حالی که روی صندلی ایستاده بود خودش رو جلو کشید و لب هاش رو به گوش زین چسبوند و دستش رو هم محض احتیاط جلوش گرفت.

-بوسش کردم!

با ذوق و صدایی که سعی میکرد پایین نگهش داره گفت و چشم های زین رو گرد کرد.

NO LIMIT •|ziam|• COMPLETEDWhere stories live. Discover now