1.1

409 65 18
                                    


" خانوم لنگ این بعد از ظهر چطور بود؟ " لیا از ادلاید پرسید و درحالی که سعی میکرد سرعت قدم هاشو باهاش هماهنگ کنه توی حیاط راه میرفتن.

" واقعا نیاز به پرسیدن داره؟ " ادلاید به دختری که کنارش راه میومد نیشخند زد و بعدش دوتایی خندیدن. اگه بخواد صادق باشه، امروز تقریبا فراموش کرده بود که با خانوم لنگ دعوا کنه، ولی وقتی که اون معلم جسارت اینو پیدا کرد که به یکی از دانش آموزا بگه که بلوزشو بالا بکشه چون بند سوتینش معلومه، جنگ شروع شد.

اونا به سمت درخت بید قدم برداشتن و روی پتویی که زیر سایش بود نشستن. کیران و لیث از قبل اونجا بودن. سر کیران روی شکم لیث بود و درحالی که پسر بلوند انگشتاشو توی موهاش میکشید چشماش نیمه بسته بودن.

" شما بچه ها دارید چه کار میکنید؟ " لیا درحالی که داشت با ادلاید کنارشون مینشست پرسید.

" وقتی که ادی بره، یکی باید جاشو بگیره. لیث نمیتونه روزشو بدون اینکه سرنوشتش به عنوان بالش بودن به حقیقت بپیونده بگذرونه. " کیران درحالی که چشماش هنوز بسته بودن گفت.

" تو میخوای بیای جاشو بگیری؟ "

" نه، شما دوتا با هم خیلی بامزه به نظر میرسید. " این حرف ادلاید باعث شد هم پسرا و هم لیا بخندن ولی هنوزم میتونستن بشنون که پسری که دراز کشیده بود گفت: " ما گی نیستیم. "

لیث لبخند زد و کمی از شراب توت فرنگی قدیمی رو به ادلاید تعارف کرد. ادلاید ردش کرد و قبل از اینکه بطری رو به لیا پیشنهاد کنه غر زد : " اهداف سال جدید. "

لیا بطری رو گرفت و یه قلپ بزرگ ازش خورد. " هی همشو یه دفه نخور. حالت خوبه؟ " لیث درحالی که یه خط از روی نگرانی روی پیشونیش افتاده بود گفت.

" من زنگ بعد ورزش دارم‌. " همه ساکت شدن چون دقیقا میدونستن چرا زنگ ورزش برای لیا به یه عالمه مشروب نیاز داره.

لیا آه کشید، اون موهای کوتاه و عینک داشت. پاهاش که با جورابایی که تا زانوش میرسیدن پوشیده شده بودن زیرش بودن و اون قبل از حرف زدن دامن صورتی کمرنگ کوتاهش رو صاف کرد. " من حتی از این ناراحت نیستم که مدیر شل مغزمون مجبورم میکنه از اتاق رختکن پسرا استفاده کنم، بدترین قسمتش جکسونه. " اون برای چند ثانیه ساکت شد و ادلاید دستشو دورش گذاشت.

" تو میدونی اون چرا این کارو میکنه، درسته؟ " ادلاید توی گوش دوست صمیمیش زمزمه کرد.

" آره ولی کاشکی فقط راجبش خفه میشد. اگه من با این مشکلی ندارم اونم نباید داشته باشه. "

" پسره حسابی دوست داره، و برعکس بیشتر مردم، میفهمه که جنس آدم با نوعش فرق داره [ اینجا از دو کلمه‌ی Sex و Gender استفاده کرده. من دیگه واقعا نمیدونستم چطوری ترجمه کنم که منظورو بگیرید چون توی فارسی به هردو میگیم جنس! ] . این عادلانه نیست که تو وقتی یه دختری مجبور باشی از رختکن پسرا استفاده کنی. " کیران گفت و از جاش بلند شد. لیث به نظر نمیومد که راجبه این خوشحال باشه و دستشو روی شکمش، جایی که چند لحظه‌ی پیش سر کیران بود کشید.

Daddy Issues || h.sWhere stories live. Discover now