•جيسو•روزِ امتحان بود ، با اينكه ميدونستم ميتونم توي امتحانم موفق بشم ، اما بازهم تمام چند شبِ گذشته براش كار كردم و البته به مين يونگي فكر كردم...
بنظرِ من قرار گذاشتن با يه مردِ سن بالا تر از خودم ايرادي نداشت ، به هرحال من سالِ اخرِ دبيرستان بودم ، و اون هم فقط ٢٦ سالش بود ، براي همين نميدونستم كه چرا با اين موضوع مخالفه!
به سمتِ محلِ برگذاري امتحان رفتم ، كمي استرس داشتم ، اما به علاوه اينكه ميخواستم براي خودم و خانوادم نمره ي خوبي بگيرم ، دوست داشتم به يونگي هم نزديك بشم.
با صداي معلممون به خودم اومد : 'اول از همه همگي موفق باشيد ، اين امتحانِ تقريبا سختـيه ، و اگر زود تمومش كنيد ميتونيم سريع نمرتون رو حساب بكنم و برگتون رو بهتون پس بدم'. ...اهي كشيدم و با فكر كردن به يونگي شروع به نوشتن كردم...
•يونگي•
ساعت ٧ شده بود ، و جيسو نيم ساعت دير كرده بود ، قرار بود كه جوابِ امتحانش رو برام بياره .. بعد از كمي منتظر موندن ، تصميم گرفتم وسيله هام رو جمع كنم و به سمتِ خونه برم ، كه صداي پا شنيدم ... حواسِ خودمو با وسيله هام پرت كردم ، كه متوجه برگه اي جلوي صورتم شدم
-"خب امتحان چجوري بود؟"
عينكم رو زدم و برگه ي امتحانش رو گرفتم ، بعد از اينكه برگش رو به من داد ، جاي هميشگيش نشست و سرشو روي ميز گذاشت."من نتونستم ١٠٠ بگيرم"
به برگش نگاهي انداختم ، و به سمتِ سوالي كه اشتباه نوشته بود رفتم. و بعد از خوندنِ جواب بهش گفتم :-"تو جوابِ اينو درست دادي!"
ابروهاشو بالا داد و بيشتر بهم نزديك شد.
"اما من اشتباه جوابشو دادم!"به اطرافم نگاه كردم ، خودكارِ آبيم رو برداشتم و جوابِ درست رو براش تيك زدم ، و با غلط گير ، غلطِ معلمش رو گرفتم ، و بعد برگه رو به جيسو دادم...ميتونستم ببينم كه دهنش باز مونده .
"اين به اين معناست كه منو ميبري سرِ قرار؟"
گلوم رو صاف كردم :"قول ، قولـه"
و بعد از اون تنها چيزي كه ديدم بالا پريدنِ جيسو و رقصيدنش بود.
"اوه صبر كن ، تو خودتم دوست داري با من قرار بزاري درسته؟"
با حالتي كه سعي داشتم دستپاچه نباشه گفتم :"نه! معلومه كه نه! من يه ادمِ بالغم ، فقط بايد روي قولم واسم"
خنديد و به سمتم نزديك شد :"باشه اقا ، هرچي كه شما ميگيد"
و بعد اتاق رو ترك كرد ، و منو با حالتِ خجالت زدم.
![](https://img.wattpad.com/cover/114428365-288-k791566.jpg)
أنت تقرأ
MYG • Rainy Days • [ Persian Ver ] 🌿
قصص الهواةمـيـن يـونگـي x ميـن جـيـسـو • كـاري از تيـم ترجمـه ي ميـن شـوگٓا آي آر• #4 in SUGA #6 in SUGA #23 in SUGA #15 in BTS #125 in Persian #347 in Fanfiction