sorry

1K 155 49
                                    

لیام سعی نکرد هق هق هاش رو مخفی نگه داره.

"برای چی گریه میکنی؟ تو با چه حقی داری گریه میکنی؟" هری با حالت عصبانی پرسید و به اشک های خودش اصلا توجهی نکرد. "تو اونو شکوندی، تو اینکار رو کردی." بعدش .....هری روی زمین افتاد و زین کمکش کرد تا روی مبل بشینه.

"چی میشد اگه ما از دستش میدادیم؟ چی میشد اگه اون مثل دفعه قبل میخواست بخودش آسیب بزنه؟ من نمیدونم. من دیگه نمیتونم."

زین دست هاش رو دور هری حلقه کرد و کلمه هایی رو توی گوشش زمزمه کرد که لیام نمیتونست بشنوه.

..................

لیام به سمت اتاق خواب لویی حرکت کرد و نزدیک در وایساد مطمئن نبود که باید بره تو یا نه. لویی بهش از روی تخت چشم غره رفت و نایل رو بیشتر به سینش چسبوند وقتی که داشت با انگشتاش موهای نایل رو نوازش میکرد.

"حالش چطوره؟" لیام خیلی آروم پرسید.

"از بس گریه کرد خوابش برد." صدای لویی سرد بود.

"نمیخواستم بهش صدمه بزنم." لیام زمزمه کرد.

یه چیزی توی چشم لویی سوسو زد قبل از اینکه عصبانیتش دوباره برگرده.

"فکر کنم بهتره تو اینجارو ترک کنی"

لیام یه ناله از شدت ناراحتی کرد و اونجارو ترک کرد.

زین نمیدونست چه کار کنه یا چه احساسی داشته باشه. اون تو دعوا ها زیاد خوب نبود و ترجیح میداد اونو به کسی بسپره که توش بهتره. و یک دفعه اون حس یه شکاف عمیق توی گروه کرد. زین میدونست باید از لیام عصبانی باشه بخاطر اینکه کاری که لیام کرد ، غیرقابل بخششه و کارش بیشتر از همه چیز به ذهن نایل آسیب رسونده، اون به نایل صدمه زده.

نایل کسیه که خیلی شیرین و قابل اعتماده، کسیه که از قبل خیلی آسیب دیده و داشت سعی میکرد دوباره از اول خودشو بسازه ، بعد از تمام اتفاقایی که براش افتاد. نایل کسیه که داداش کوچولوشونه، بیبی گروه، حتی اگه هری از همه کوچیکتر باشه بازم همشون یه حس محافظت کننده نسبت به نایل دارن..... حتی قبل از اینکه اون دختر به زندگیشون گند بزنه، اونا همیشه باهاش شوخی میکردن و بغلش میکردن.

نایل دیگه هیچوقت مثل قبل نمیشه...

هر اتفاقی که واسش افتاد باعث شد پاکی نایل نابود بشه و بیشتر از هرچیزی تو دنیا، بخاطر کارای اون دختر عوضی، خودش دچار تغییر بشه. زین میدونست که نایل تقریبا داشت میمرد و خدا میدونه چقدر سخته که مثل قبلت بشی. اما این به این معنی نیست که زین برای اینکه نایل دوباره همون نایل بشه آرزو نکنه. چون بعضی اوقات اونا میتونستن نایل قدیمی رو پیش خودشون حس کنن. مثل وقتی که توی استودیوی BBC مسابقه دو گذاشتن یا وقتی که شنا میکردن و به خرید رفته بودن و لباس های مسخره رو میپوشیدن.

Nightmare(persian translation)(niam)Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon