~Part 1~

196 36 1
                                        

~به نام خدا بریم شروع کنیم اولین نینی منو~

چان، شاهزاده اول سلطنت اژدها در قلمرو ماه بود، اون 24 سال داشت و تا به امروز همیشه مشغول آموزش هنرهای رزمی و سلطنتی بود چان هیچ وقت از قصر بیرون نرفته بود مگر برای آموزش به همراه گارد محافظتی قصر و اواخر با محافظ و دوستش بم‌بم....
در اونجا رسم بود که شاهزاده منتخب تا 25 سالگی باید برای سلطنت آماده می شد و وقتی برای تفریح و غیره نداشت اون حتی به مراسم ازدواج برادر هاش نرفته بود.
اون ها 4 برادر بودن به ترتیب: چان، سونگهوا، جیسونگ و فیلیکس که بین اونها سونگهوا و لیکس ازدواج کرده بودن....

سونگهوا با هونگ جونگ شاهزاده دوم قلمرو خورشید، اونو همسرش چون تو مسابقات محافظ مه برنده شده بودن الان محافظ مه بودن یکی از مهمترین مقامات توی سرزمین حیات که تنها فقط اونا میتونن تو جنگل مه زندگی کنن.

لیکس هم با چانگبین شاهزاده اول قلمرو آب....

اینا تنها چیزی بودن که چان ازش اطلاع داشت اون هیچ وقت از رسومات اون سرزمین و قلمروهاش اطلاعی نداشت چون در حال آموزش رزمی ، اقتصادی و سیاسی و کشورداری بود؛ اون فقط میدونست که وقتی 25 سالش بشه تبدیل میشه به وزیر اول پدرش تا نیمی از کارهای قلمرو به دوش اون باشه.
خاندان اژدها به خاطر داشتن اون خوشحال بودن، اما چان قرار بود یک پادشاه بشه و باید تمام خاندان هایبرید ها رو دوست می داشت و از اونها محافظت می کرد، حتی از هایبرید های قلمروهای همسایه؛
با این حال که اونها رو نمی شناخت حتی با شاهزاده های قلمروهای همسایه هم فقط در زمان کودکی ملاقات داشت که دیگه حتی اونها رو هم یادش نمی اومد صدای در اتاق چان بلند شد....

چان _بفرمایید
شاه جین وارد اتاق چان شد.

جین_پسرم می خواستم باهات صحبت کنم...

چان_بله آپا بفرمایید

جین_پسرم ماه دیگه 25 سالت میشه و جشن بزرگی برای تولدت برگزار میشه، همچنین به عنوان جانشین پدرت باید آماده کمک در کارهای قلمرو ماه باشی، میدونم که تو این سال ها خسته شدی اما کارهات رو به نحو احسن انجام دادی ما بهت افتخار می کنیم.....

جین_و خواستم اینو بدونی که برای تولدت برادرت لیکس به همراه شاهزاده اول قلمرو آب یعنی چانگبین و شاهزاده سوم قلمرو خورشید هیونجین به قلمرو ماه میان، بهتره که با شاهزاده چانگبین دوست بشی چون اون یک سال هست که به مقام وزیر اول رسیده و تجربه خوبی داره میتونه دوست خوبی برات باشه و همچنین اینکه همسر برادرت هم که هست

جین_همچنین برادرت سونگهوا گفت باید ازت عذرخواهی کنم چون باید از جنگل مه محافظت کنن به همراه همسرش نمیتونه به جشن بیاد اما گفت به جاش برات هدیه خوبی میفرسته....

~~~Moment you were found~~~Where stories live. Discover now